Thursday 1 December 2011

بیانیه جبهه ملی ایران در خارج از کشور

حمله بسیجی ها به سفارت بریتانیا درتهران که روز سه شنبه 29 نوامبر صورت گرفت ، جمهوری اسلامی
را بیش از پیش در انزوای جهانی قرار خواهد داد ، بطوریکه پس از مدت کوتاهی شورای امتیت سازمان ملل
ان حمله را محکوم نمود و روابط ایران با بریتانیا کاملا قطع گردید .
این حکومت تنها با ایجاد بحران میتواند به حیات خود ادامه دهد . بخشی از رهبران جمهوری اسلامی اصولا
بدنبال جنگ افروزی هستند و جمعی دیگر برای از میدان بیرون کردن رقیبان خودی بحران افرینی میکنند
هر انچه که هدف انان از دست زدن به این گونه اعمال بیخردانه باشد مردم ایران را در شرائط سخت تری
قرار میدهد و ممکن است در نهایت به برخورد نظامی منجر شود .
البته پس از تصویب طرح کاهش مناسبات با بریتانیا در مجلس ایران بود که این حمله ، و باحتمال قوی با اطلاع
خامنه ای ، بمرحله اجرا گذاشته شد ، بویژه که قبل از ان انگستان تحریم بانک مرکزی ایران را اعلام نموده بود
اکنون باید در انتظار تحریمها و فشارهای بیشتری از جانب قدرتهای بزرگ جهانی به جمهوری اسلامی و نهایتا
ایرانیان در داخل و خارج از ایران بود
جبهه ملی ایران در خارج از کشور حمله عوامل جمهوری اسلامی به سفارت بریتانیا در تهران را
شدیدا محکوم مینماید

Sunday 28 August 2011

کمپین بین المللی حقوق بشر: حکومت، کروبی را برای «اعترافات تلویزیونی» آماده می کند

کمپین بین المللی حقوق بشر: حکومت، کروبی را برای «اعترافات تلویزیونی» آماده می کند

مهدی کروبی
مهدی کروبی
۱۳۹۰/۰۶/۰۶
یک روز پس از آنکه فاطمه کروبی از «بازداشت انفرادی» مهدی کروبی در آپارتمانی «بسیار کوچک» خبر داد، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی قصد دارند آقای کروبی را برای اعترافات تلویزیونی آماده کنند.

این کمپین اعلام کرده است که از طریق یک منبع آگاه حکومتی مطلع شده که حکومت اقدام به استخدام «چند روانشناس» کرده تا آقای کروبی را برای حضور در تلویزیون آماده کنند.

کمپین بین المللی حقوق بشر می گوید که منظور از روانشناس، «کارشناسان ورزیده نیروهای امنیتی» هستند که از طریق «شکنجه روانی» متهمان را دچار از هم گسیختگی روانی می‌کنند تا فرد بپذیرد جلوی دوربین حاضر شود.

هادی قائمی، سخنگوی کمپین با تاکید بر این‌که در شش هفته گذشته «هیچ‌کس» از مهدی کروبی خبری نداشته است، شرایط بازداشت این رهبر مخالفان را «غیر قانونی و غیر قابل توجیه» خوانده و گفته است: «همگان باید بسیار نگران سلامتی و جان کروبی باشیم.»

پیشتر فاطمه کروبی در گفت‌و‌گو با سایت «سحام نیوز»، پایگاه اطلاع‌رسانی مرتبط با مهدی کروبی، گفته بود که آقای کروبی «از اول ماه رمضان به یک خانه جدید منتقل شده و در بازداشت انفرادی به سر می‌برد».

خانم کروبی خاطرنشان کرده که مهدی کروبی از ابتدای حبس تاکنون از کلیه حقوق اولیه زندانی ماندن حق هواخوری، ملاقات و داشتن روزنامه و کتاب محروم بوده و افزوده است که این امر می‌تواند به وضعیت جسمی آقای کروبی صدمه وارد کند.

پس از فراخوان مشترک میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای برگزاری راهپیمایی مخالفان دولت در همدردی با مردم تونس و مصر در بهمن ماه ۸۹، این دو نفر به همراه همسرانشان در حصر خانگی قرار گرفتند.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر «علی خامنه‌ای و نزدیکترین اشخاص در بیت وی» را مسئول مستقیم حصر آقای موسوی و کروبی دانسته و خواستار آزادی سریع و بدون قید و شرط آن‌ها شده است.

هادی قائمی در این خصوص گفته است: «قوه قضائیه ایران و شخص آقای صادق لاریجانی، نه تنها در برابر اقدامات مقامات امنیتی دست و پابسته و ناظر است، بلکه خود در ادامه و استمرار روند نقض حقوق قضایی مشارکت عامدانه و جدی دارد و این جز آن نیست که رهبر ایران خود بر چگونگی رفتار کنونی با مهدی کروبی و میرحسین موسوی مهر تایید زده باشد.»

در آستانه ۲۵ مردادماه - همزمان با ششمین ماه حبس خانگی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و همسران آنها - ده‌ها فعال سیاسی و مدنی و چندین تشکل حامی حقوق بشر و جنبش سبز، در نامه‌ای سرگشاده به نهادهای بین‌المللی، خواستار اقدام جهانی برای پایان دادن به حبس این چهره‌های شاخص جنبش اعتراضی ایران شده بودند.

Tuesday 23 August 2011

تجزیه طلبی و راه رویارویی با آن


 مهندس هوشنگ کردستانی

شعار تجزیه طلبی و جدایی خواهی که گهگاه از سوی برخی افراد ناآگاه فریب خورده یا خود فروخته مطرح می شود، نباید باعث انحراف و سر در گمی آزادیخواهان از مسیر درست رسیدن به استقلال و آزادی و استقرار حاکمیت ملی گردد.
     در درازای تاریخ پر نشیب و فراز ایران که غالباً با فرمانروایی خودکامگان و مستبدان همراه بوده، مسـئله جدایی خواهی گاه و بی گاه آشفتگی هایی را پدید آورده است. در گذشته شکل برخورد با تجزیه طلبان به گونه‌ای بود که اکنون دوران آن سر آمده است.
     در دوران پیشین، اگر شخصی یا گروهی در گوشه‌ای از خاک ایران عَلَم طغیان یا خودمختاری بر می افراشت، پادشاه که فرمانروای مطلق و حاکم بی چون و چرای کشور بود، با لشگر کشی و از میان بردن جدایی خواهان آرامش را برقرار می کرد. گاه نیز فرمانروا بود که در جنگ شکست می‌خورد و چه بسا با کشته شدن او، پادشاهی به تجزیه طلب منتقل می شد.
    یکی از نمونه‌های تاریخی خروج محمود، رئیس طایفه غلجایی، از منطقه افغانستان بود. او که در تاریخ به محمود افغان معروف است، نخست پرچم جدایی و استقلال بر افراشت، سپس با آگاهی از ضعف تصمیم گیری دربار صفوی به رویارویی با پادشاه پرداخت وپس ازتسخیراصفهان و تسلیم شاه سلطان  صفوی خودرا پادشاه ایران خواند.
پدیده تجزیه طلبی و جدایی خواهی نه تنها در طول تاریخ در کشور ما، بلکه در سایر کشورها هم وجود داشته و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای جهان دیده می شود.
     در دوران اخیر، نحوة برخورد دولت ها با این پدیده به دو شکل انجام گرفته است. در کشورهایی که حکومت هایشان به شیوه دیکتاتوری اداره می شود، برخورد با تجزیه طلبان نظامی و قهرآمیز است.
     در گذشته با شکست نظامی جدایی خواهان موضوع خاتمه پیدا می کرد، ولی اکنون با وجود شکست نظامی، به صورت عملیات چریکی و گاه همراه با عملیات انتحاری می‌تواند ادامه یابد و تنها با پیروزی نظامی نمی‌توان شعله های آتش آنرا خاموش کرد.
    تجربه پاکستان که به استقلال بنگلادش انجامید و اریتره و سودان که منجر به پدید آمدن سودان جنوبی گردید را می‌توان در ا ین زمره دانست.
    شعار تجزیه طلبی در کشورهای صاحب دمکراسی نیز دیده شده است، اما به دلیل عدم استقبا ل مردم منطقه، موفق نبوده و راه به جایی نبرده است.
     نمونه‌هایی از این نوع  در اروپا، کُرس (فرانسه) باسک (اسپانیا و فرانسه)، کاتالان (اسپانیا)، ولز و اسکاتلند (انگلستان) و کِبِک (کانادا) مشاهده می شود. در این کشورها در رویارویی با تجزیه طلبی کمتر از زور و نیروی نظامی استفاده می شود، حتی در مواردی، مانند «کِبِک» برای آگاهی از خواست  مردم همه‌پرسی نیز انجام داده‌اند ولی اکثریت خواهان  ساکنان منطقه خواهان جدایی واستقلال نشده اند
     حال این پرسش پیش می‌آید که چرا شعار تجزیه طلبی در سرزمین های عقب‌مانده یا قدرتمند اقتصادی و نظامی که مردم از آزادی و مردم سالاری برخوردار نیستند، شعار جدایی خواهی حمایت مردمی می‌یابد ولی در کشورهای صاحب دمکراسی نه؟
پاسخ به این پرسش در آن نهفته است که مردم این کشورها از نعمت آزادی و حاکمیت ملی برخوردار و در سرنوشت سیاسی کشور و امور منطقه خود دخالت دارند یعنی، شرایطی که باعث شکوفایی اقتصاد و رفاه زندگی می شود.
    در کشورهای عقب‌مانده یا عقب نگاه داشته شده، نبودِ آزادی که با نبودِ استقلال به مفهوم واقعی آن همراه است، مانع و سدّی در برابر شکوفایی استعدادها ایجاد می‌کنند که منجر به عقب‌ماندگی اقتصادی و گسترش فقر در جامعه می گردد. شعار تجزیه طلبی که استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و بهبود شرایط اقتصادی را وعده می دهد، می‌تواند مقبولیت مردمی پیدا نماید.
    نبود ِ استقلال و آزادی همراه با نارضایتی مردم از حکومت گران گاه می‌تواند به مذهب نیز حقانیت بخشد و دکّانداران دین با طرح شعار استقلال، آزادی و دادن وعده شرایط بهتر اقتصادی و رفاه زندگی از حمایت آن‌ها برخوردار گردند و پس از رسیدن به قدرت، همه آثار آزادی و استقلال به مفهوم واقعی آنرا پایمال کرده و فقر و تهی دستی جامعه را به مراتب بدتر از گذشته سازند.
    آنچه در ایران و کشورهای همجوار ما اتفاق افتاد و بی تردید با سلطه گری و استعمار پیوند داشت و اکنون می‌رود تا در کشورهای خاورمیانه عربی تکرار گردد، نمونه‌هایی از  این دست می باشند.
    بنابراین، آزادیخواهان و ملی گرایانی که به حق نگران تجزیه ایران هستند باید پیش از هر چیز در جهت تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری و از میان برداشتن تبعیض که همزاد استبداد و خودکامگی است، تلاش و کوشش نمایند.
    زمانی که در ایران آزادی و استقلال واقعی و عدالت اجتماعی تحقق یابد، بی تردید شعار تجزیه طلبی- ولو از پشتیبانی بیگانگان هم برخوردار باشد - ره به جایی نمی‌بَرَد و مردم میهن دوست استان  ها و اقوام غیور و سلحشور ایران هیچ‌گاه حاضر به جدایی از سرزمین مادری و رسیدن به جدایی یا پیوند با هیچ همسایه‌ای نخواهند بود و چون گذشته با تکیه بر  مشترکات فرهنگی، شکوفایی و یگانگی خود را پاسداری خواهند کرد.
    باید دانست که اقوام تشکیل‌دهنده ملت ایران، تا چه اندازه به ایران دلبستگی دارند و چگونه با گزینش نام های ایرانی، برپایی آئین ها و سُنّت های ملی به بهره برداری از نام و شرافت اسطوره های تاریخی  احترام می‌گذارند و به حفظ یکپارچگی سرزمین مادری که هویت ملی آنان را تشکیل می دهد، پایبند و معتقد هستند. اقوام غیور و میهن پرست کُرد که نگارنده افتخار تعلق به آن قوم  را دارد تاریخ تأسیس امپراتوری ایران زمین را به جای روزِ به پادشاهی رسیدن کوروش بزرگ، روزِ بنیانگذاری سلسله ماد می‌دانند و قوم کُرد را به درستی آغاز کننده نظام امپراتوری بشمار می آورند. از این رو، هموطنانی که نگران شعار تجزیه طلبی و جدایی خواهی که این روزها به گوش می‌رسد هستند، بیش از هر چیز باید بکوشند استقلال-آزای و حاکمیت ملی راجایگزین نظام استبداد سیا سی- مذهبی حاکم برکشورسازند وهمه اقوام وتیره های ایرانی رادر هماهنگی های برابر قراردهند.
    کسانی که می‌گویند «اگر قرار باشد یک وجب خاک مقدس ایران از  مام وطن جدا گردد، پشت سر نظام می ایستیم» باید توجه داشته باشند که وجود و تداوم  نظام کنونی است که خطر تجزیه طلبی را پدید آورده و به آن دامن می زند. از این رو، برای حفظ تمامیت ارضی به جای آنکه پشت سر حکومت استبدادی قرار گیرند بهتر است که در رویارویی با آن برخاسته و با برپایی نظامی برخاسته از اراده مردم، آزادی‌های فردی و اجتماعی را تحقق بخشیده و به وابستگی اقتصادی و سیاسی کشور به بیگانگان پایان دهند.
باید توجه داشت که سردمداران جمهوری اسلامی به دو دلیل از طرح شعار تجزیه طلبی ناخرسند نیستند:
1-  به دلیل آنکه آزادیخواهان و مخالفان استبداد مذهبی به جای رویارویی با نظام پشت سر آن‌ها قرار گیرند.
2- با توجه به آنکه سرنگونی جمهوری اسلامی در پیدایش یک همبستگی ملی و سراسری است. به همین دلیل با همه توان و قدرت استبدادی مانع شکل‌گیری این همبستگی در درون کشور شده و اکنون نیز از راه‌ها و شیوه‌های گوناگون می کوشند مانع ایجاد همبستگی ملی میان ایرانیان بیرون از کشور شوند.
     طرح شعار تجزیه طلبی می تواند در میان آزادی خواهان تفرقه ایجاد کرده مانع شکل گرفتن همبستگی ملی گشته و یا دست کم آنرا به تأخیر اندازد.
     پس از فروپاشی روسیه شوروی اگر در ایران نظامی صاحب دمکراسی وجود می داشت، این امکان می‌بود که بخش‌هایی از سرزمین های جدا شده از سرزمین مادری به دامن وطن برگردند و این امید هم بود که با یکی شدن مردم سرزمین هایی که از هزاره های گذشته دارای تاریخ و فرهنگ مشترک بوده‌اند با یک اتحاد وپیوند اقتصادی – سیاسی قدرتی پدید آورند که حافظ بقای آنها در دنیای آشوب زده ومتحول کنونی باشد ولی وجود حاکمیت استبداد مذهبی بر ایران و سیاست‌های نادرست و نابخردانه ای که کاربدستان جمهوری اسلامی پیش گرفته اند، امکان سودبری از فرصت تاریخی پدید آمده را در التیام بخشیدن روابطه ارمنستان و آذربایجان شمالی وهم آهنگی میان آن‌ها با ایران را از میان برد. فرصت بی مانندی که امکان تکرارش در شرایط فعلی بسیار ضعیف بنظر می رسد.
     اکنون اگر بیست و هفت کشور اروپایی با فرهنگ، زبان و تاریخ متفاوت و برخوردهای نظامی خونین می‌توانند به خاطر منافع مشترک با هم متحد شوند، دلیلی وجود ندارد که مردم سرزمین هایی که دارای تاریخ، فرهنگ، گاه آداب و رسوم و زبان مشترک هستند نتوانند اتحاد اقتصادی و سیاسی قدرتمندی را بنیان گذارند.
    تنها راه برآورده شدن این آرزوی بزرگ آن است که مردم در این سرزمین ها از نعمت استقلال و آزادی برخوردار باشند تا در سایه مردم سالاری، دولت مردانی را  بر گزینند که به منافع بزرگ این اتحاد و قدرت بزرگ برآمده از آن بیاندیشند و به خواست مردم خود جامة عمل بپوشانند و با تلاش‌های خود، آسیای مرکزی و غربی و نیز قفقاز تاریخی را به منزلت فرهنگی و سیاسی که در گذشته داشت، باز رسانند. بی تردید این اتحاد همانند اتحادیه های دیگر آسیایی موجب رشد و پیشرفت کشورهای تمدن ساز یاد شده آسیایی خواهد شد.

Thursday 18 August 2011

کابوسِ ًانتخاباتً و تشتت در جبهه ًاصولگرایانً

کابوسِ ًانتخاباتً و تشتت در جبهه ًاصولگرایانً

امّا پرسش بزرگ این است با توّجه به همهء دسته بندیها و رقابت های سیاسی که هم اکنون در درون ساختار رژیم و ما بین باندهای قدرت، آنهم در سطح رهبری، در جریان است آیا  ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً تحت صیانت مستقیم ًرهبری ً موفق خواهد شد تا جبهه ای متحد از همهء ًاصولگرایان سنتیً را سامان دهد؟ این پرسش در مقطعِ زمانی مطرح است که به اعتراف سران روحانی نظام، کشش و اعتبار سیاسی و مذهبی ًرهبر ً در بین مراکز قدرت و دینی حکومت کاملا ً ریزش کرده است. در همین رابطه پیشتر آیت الله مصباح یزدی اعتراف میکند و میگوید؛  ًخطری بزرگ و بی سابقه ای نظام اسلامی را تهدید میکند و آن بی اعتقادی مقام های ارشد نظام اسلامی به ولایت فقیه است.ً آیت الله مصباح یزدی از این نیز فراتر رفته و میگوید؛ ً تردید و بی اعتقادی به ولایت فقیه تا درون حوزه های علمیه رسوخ کرده است ً.

کوروش اعتمادی
18 آگوست 2011
koroush_etemadi@hotmail.com

 ًرهبر ً از پیش آگاه بود، در آستانه ًانتخاباتِ ً دورِ نهم مجلس شورای اسلامی، تشتت در بین محافل سیاسی جبهه  ًاصولگرایان ً، همچون دیگر دسته بندیهای درون حکومت، گسترده و خطر آفرین برای موجودیت نظام جمهوری اسلامی است. از همین رو به سبب چنین فضای سیاسی متشنج، او مجبور میگردد تا برای ایجاد یک آرامش نسبی و ًهمدلی ً ما بین دستجاتِ متعدد جبهه  ًاصولگرایانً، چند تن از دوستان و خویشان خود را مأمورکند تا با نشست و گفتگو با سرکرده گروه های ًاصولگراً ً یک انسجام نسبی در بین آنها در رابطه با ًانتخاباتِ ً دور نهم مجلس شورای اسلامی بوجود آورند. بی شک انتخاب کمیته ای تحت عنوان کمیته 7+8 و یا کمیته   ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً، متشکل از نمایندگان وابسته به گروه بندیهای جبهه ًاصولگرایان سنتیً، بیانگر اختلافات عدیدی است که پیکرهِ ًاصولگرایان ً را در برگرفته است.   

کمیته  ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً و یا همان کمیته  ًجبهه پایداری ً متشکل ازآیت الله مهدوی کنی (رئیس مجلس خبرگان و جامعه روحانیت مبارز)، آیت الله محمد یزدی (رئیس جامعه مدرسین قم)، آیت الله مصباح یزدی (رئیس بنیادِ پژوهشِ آیت الله خمینی)، غلامعلی حداد عادل (نماینده مجلس)، علی اکبر ولایتی (وزیر امورخارجه بیت رهبری)، حبیب الله عسگراولادی مسلمان (رایزن حزب مؤتلفه)، عباسعلی کدخدائی (سخنگوی شورای نگهبان) و سردار سپاه محصولی (وزیر سابق کشور و رفاه دولتِ احمدی نژاد) میباشد، که همگی این آقایان از مُریدان تمام و کمال به ًرهبری ً و بخشا ً دسته های گوناگون از ًاصولگرایان ً را نمایندگی میکنند. امّا بنظر میرسد گزینش این افراد برای تعیین یک لیست مشترک از همهء ًاصولگرایان سنتی ً برای دورِ نهم  ًانتخاباتِ ًمجلس شورای اسلامی مورد توافق و تأیید دیگر دسته بندیهای جبهه ًاصولگرایان ً نبوده و بدین سبب پس از رایزنیها بسیار، اعضای کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً از 7 تن به 15 تن افزایش مییابد تا کمیته ای تشکیل شود که نمایندگی همهء دسته بندیهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً را بکند.  کمیته 7+8، وظیفه دارد بر اساس حکم ولی فقیه رژیم تنها یک لیست، لیست مشترکی از همهء نمایندگی های باندهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً برای دورِ نهم ًانتخابات ً مجلس شورای اسلامی را تنظیم کنند.

امّا ظاهراً  ًبنظر میرسد با افزایش تعداد تشکیل دهنده کمیته ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً، از 7 تن به 15 تن، نزاعِ باندهای درون جبهه ًاصولگرایان سنتی ً کاهش نیافته است. محمد رضا باهنر، نایب رئیس مجلس، که خود از وابستگان به جبهه ًاصولگرایان سنتی ً میباشد، سخت به دیگر دسته بندیهای ًاصولگرایان ً میتازد و آنان را مورد انتقادات شدید قرار میدهد، چرا که  بزعم او دسته ای از ًاصولگرایان ً خود را  ًاصولگرایان مطلق ً و ً خاص ً برمیشمرند. محمد رضا باهنر میگوید وقتی از این دسته ًاصولگرایان مطلق ً و ًخاص ً پرسش میشود دلایل شما برای ًخاص ً بودن چیست، بی آنکه استدلالی را در این رابطه مطرح کنند پاسخ میدهند؛ ًمصداق اصولگرای ما هستیمً و بهمین خاطر خود را ً مطلق ً میدانیم.
             
در راستای همین نزاعها، حمید رسایی نماینده مجلس از حضور برخی از افراد در کمیته 7+8 ابراز نارضایتی میکند.  او پیش از هر چیز به نحوه ترکیب این کمیته انتقاد دارد. حمید رسایی تا حدودی برترکیب گروه 7 نفره که شامل حبیب الله عسگراولادی مسلمان، غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی و چهار نماینده جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز میباشند مُهر تأیید میگذارد، امّا به ترکیب گروه 8 نفره معترض است. او میگوید؛ ًباید پرسید این تعداد 8 نفراز کجا آمده اند و بر چه اساسی این افراد نمایندگی همهء طیف های اصولگرایان را میکنند ً. ظاهرا ً اختلاف بر سر اعمال نفوذ بیشتر علی لاریجانی ( رئیس مجلس و یکی از رهبرانِ گروه  ً پیروان خط امام و رهبری ً) در هر دو کمیته 7 نفره و 8 نفره است. مخالفین معتقدند که علی لاریجانی در دسته  بندیهای گروه های  ًاصولگرایان سنتی ً جریان سیاسی محسوب نمیشود که هم اکنون دو نمایند در کمیته 8 نفره  و یک نماینده در کمیته 7 نفره داشته باشد. با این احتساب بسیاری معتقدند علی لاریجانی در کمیته 15 نفره سه نماینده دارد که بنا دارند علایق سیاسی او در این مجموعه را پیش برند. البّته لازم است اشاره کنم گروه ً پیروان خط امام و رهبری ً که علی لاریجانی یکی از اعضای آن میباشد، از 14 گروه سیاسی ًاصولگرا ً تشکیل شده است که حبیب الله عسگراولادی دبیر کلی آنرا بعهده دارد. از مهمترین گروه های عضو این جبهه  ًجامعه اسلامی مهندسین ً و حزب مؤتلفه است که شاخص ترین فرد در ًجامعه اسلامی مهندسین ً، محمد رضا باهنر است که نایب رئیسی مجلس شورای اسلامی را بعهده دارد. امّا در این بین محسن رضایی فرماندهِ سابق سپاه پاسداران در پی یافتن جایگاه خود در بین ًاصولگرایان ً و احیانا ً فرصتی برای کسب کرسی در مجلس شورای اسلامی آینده است. آیت الله مهدوی کنی در گزارشی به ً کمیته وحدت اصولگرایان ً اعلام میدارد؛ ً بتازگی محسن رضایی با او تماس گرفته و تصریح کرده است، اگر او جزء ًاصولگرایان ً است پس چرا نماینده ای در ًکمیته وحدت اصولگرایان ً نداردً.  

 تشتت و دسته بندیهای متعدد در جبهه ً اصولگرایان سنتی ً امری است واقعی و طبیعی، آنهم در نظام سیاسی که اساس پایه های ایدئولوژیکی و فکری بنیانگذارانش مبتنی بوده است بر اندیشه و فرهنگ سیاسی قبیله ای و عشیرتی. بی شک این انتظار بیهوده ای است که اگر باور داشته باشیم روزی در ساختار این نظام مذهبی همچون دیگر نظامهای مدرن سیاسی، زندگی سیاسی جمعی و حزبی شکل خواهد گرفت که منعکس کننده نظم اجتماعی دمکراتیک و مدنیت است. آنچه که اساس این نظام سیاسی قرون وسطایی در حوزه سیاست را تشکیل میدهد حضور باندهای متعدد قدرت است که پیش از سه دهه است با توطئه و نیرنگ در پی نابودی یکدیگر بوده اند و تنها و تنها به قدرت اندیشیده اند، نه به آبادانی مملکت. اصولاً بنیانگذاران وحکومتگرانِ کنونی جمهوری اسلامی در هیچ کاتگوری سیاستِ امروز جهان قرار نمی گیرند که تصور کنیم روزی آنها خواهند پذیرفت در این سرزمین پهناور با وجود چنین ملت بزرگی، زندگی سیاسی بنیاد گذارند که جنبه های مدنی آن مشهود و ملموس باشد. از همین رو است امروز به آشکار مشاهده میکنیم چگونه رهبران این نظام، معترف به وضعیت آشفته سیاسی در این کشور هستند و چه مذبوحانه تلاش میکنند برای ماندگار شدن این جمهوری جعلی سروسامانی به این وضعیت آشفته بدهند. حبیب الله عسگراولادی مسلمان عضو کمیته 7 نفره ًجبهه پایداری انقلاب اسلامیً که از یک سو رایزن حزب مؤتلفه اسلامی و رهبر جبهه  ًپیروان خط امام ورهبریً میباشد، از پیش به وضعیت آشفته کشور و درهم ریختگی جبهه ًاصولگرایان سنتی ً اشاره میکند و تأکید دارد ؛ ًکه ایت الله خامنه ای از فضای سیاسی کشور راضی نیست و باید شرایطی فراهم شود که آرامش در کشور برقرار شود ً. او همچنین اشاره میکند؛ ً با میرحسین موسوی و مهدی کروبی و ًاهل فتنه ً آشتی ناپذیریم، چرا که آنها تمام پل های بازگشت به انقلاب را خراب کردند ً. در همین رابطه غلامعلی حداد عادل قوم و خویش ًرهبرً و عضو کمیته وحدت ً اصولگرایان سنتی ً نیزمیگوید؛ ًآیت الله خامنه ای مایل نیست که اصولگرایان با بیش از یک لیست در انتخابات آینده مجلس شرکت کنند ً. غلامعلی حداد عادل تأکید میورزد؛ ً هر گونه اختلاف درونی و غفلتی در جبهه اصولگرایان  موجب خواهد شد که ًجریان انحرافی ً و ًجریان فتنه ً از فرصت استفاده کنند ً. در رابطه با ستیزگری گروه های درونِ جبهه ًاصولگرایان سنتی ً با یکدیگر، حمید رضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه، تإکید میکند ؛ ً هدف از تشکیل ًجبهه پایداری ً مقابله با جریان انحرافی است که در درون دولت بوجود آمده و جلوگیری از متمایل شدن اصولگرایان به سمت هاشمی رفسنجانی در انتخابات دور نهم مجلس شورای اسلامی است ً. یعنی به نوعی هنوز برخی از ًاصولگرایانً خطر هاشمی رفسنجانی در نظام را جدّی قلمداد میکنند که ممکن است در جابجایی دسته بندیهای سیاسی، جناحی از ًاصولگرایان ً به سمت او جلب شوند. البّته لازم است اشاره شود این خطر بیشتر درخود حزب مؤتلفه اسلامی است که درگیرودار همهء نزاعها ممکن است تعدادی از آنها به سوی هاشمی رفسنجانی متمایل شوند.

روشن است در رابطه با همهء این مباحث، رایزنیها و تلاشها متّوجه یک واقعیت میشویم که جبهه ًاصولگرایان سنتی ً،  که چشم امید ًرهبری ً برای تثبیت نظام بدانها دوخته شده است، جریانی یک دست و هماهنگ با یکدیگر نیستند. جبهه ًاصولگرایان سنتی ً  همانند همهء دسته بندیهای سیاسی جمهوری اسلامی در طی این سه دهه فاقد ویژگیهای اجتماعات، نهادهای سیاسی و مدنی جوامع مدرن و دمکراتیک میباشند. مبنای بهم پیوستگی همهء دسته بندیهای سیاسی در جمهوری اسلامی در طول این سه دهه بر اساس منافع گروهی و خانوادگی و زد و بندهای سیاسی استوار بوده است. هیچیک از این دسته بندیها شالوده های سیاسی نهادها و اجتماعاتِ دمکراسیهای مدرن امروزی را نداشته اند و از سویی دیگر میدانیم سران نظام در طی این سه دهه از چنان فرهنگ سیاسی برخوردار نبوده اند که اجازه دهند در جامعه نهادها و تشکلات حزبی مدرن و دمکراتیک مبتنی بر گرایشهای متفاوت سیاسی شکل گیرند که امروز به درد این باند بازهای توطئه گرانِ مبتلا نشوند که خود از درون در تلاشی و آشفتگی نظام دستی بالا دارند.      

در همین ارتباط پرسش بزرگ این است با توّجه به همهء دسته بندیها و رقابت های سیاسی که هم اکنون در درون ساختار رژیم و ما بین باندهای قدرت، آنهم در سطح رهبری، در جریان است آیا  ًجبهه پایداری انقلاب اسلامی ً تحت صیانت مستقیم ًرهبری ً موفق خواهد شد تا جبهه ای متحد از همهء ًاصولگرایان سنتیً را سامان دهد؟ این پرسش در مقطع زمانی مطرح است که به اعتراف سران روحانی نظام، کشش و اعتبار سیاسی و مذهبی ًرهبر ً در بین مراکز قدرت و دینی حکومت کاملا ً ریزش کرده است. در همین رابطه پیشتر آیت الله مصباح یزدی اعتراف میکند و میگوید؛  ًخطری بزرگ و بی سابقه ای نظام اسلامی را تهدید میکند و آن بی اعتقادی مقام های ارشد نظام اسلامی به ولایت فقیه است.ً آیت الله مصباح یزدی از این نیز فراتر رفته و میگوید؛ ً تردید و بی اعتقادی به ولایت فقیه تا درون حوزه های علمیه رسوخ کرده است ً.


کوروش اعتمادی
18 آگوست 2011                     

Sunday 14 August 2011

فعالیت سیاسی+ شهرام هما یون شبکه ما هو اره ای کانال۱=تجارت؟!!!!مـــــــا هستــــــیـــــم


با سلام  به دو ستان گرامی. از امروز ما تصمیم دا ریم دست به یک سر یع افشا گر یها بزنیم. وقبل  از هر چیز با ید به دو ستان 
و سروران گرامی عرض کنم.این به این منظو ر نیست که ما  قصد اختلاف بین گرو ها ی سیا سی دا ریم.چون خیلی از دو ستان سیا سی ما واقعا از همه چیز خو د گذ شتن, و با تمام وجود وارد میان کارزار با جمهو ری اسلا می شدن.که بنده در همینجا دست یک یک انها رو می بو سم.با تمام سختیها و فشار از طرف  جمهو ری اسلامی مقا وت کردن و هیچ سهم خو اهی ندا شتن.ولی در عو ض عد ه ای سود جو خو د را سیا سی جا زده و از این  طریق به تجا رت پر دا ختن.و از همه مهمتر اینکه با عث شدن با کا رها شون هیچ گرو هی نتو نه در مدت این ۳۳سال به نتیجه بر سن.یکی از دو ستان عزیز و گرامی به بنده خرده گر فت که چرا میگو ید در این  مدت کا ری نشده و ایشان از این جمله نا را حت بو دن.او لا باید عر ض کنم دو ست و استاد گرامی صحبت من با همه سیا سیون نبو د .بلکه با عده ای بود که  فکر مناف و سهم خو اهی بو دن.این افراد برای همین  در همه جا با عث می شدن  که نشستها به بن بست بر سه.چون اگر دو ستانی که زحمت کشیده بو دن و این نشستها رو  به نتیجه می رساندن.انها چطو ری می تو نستن تجا رت کنن و به سو دهای کلان برسن.که ما  در او لین کار اقدام خو اهیم کرد به افشا گری این افراد.در این فیلم که بنده گذا شتم شما  خو اهید دید که اقای شهرام هما یون با قا طعیت میگه تجار هست و  شبکه ما هو ار های که دا ره تبلیغی برای
تجا رت ایشان هست حالا قضا وت با شما؟!!!!! و  در قسمت دیگه همین فیلم اقای کا مران اتابکی رو می بینید که با بی ادبی تمام به شهرام هما یون حمله می کنه و هر چی از دهنش در میاد به شهرام هما یون میگه.و در قسمتی دیگه از این فیلم شما اقای بهروز صور اسرافیل رو می بنید که چطو ری به بینده سبکه حمله می کنه .حالا شما قضا وت کنید که ما بیراه گفتیم؟!!!!!!!! لطفا فیلم از دقیقه۲/۱۶ ببینید. و ما فیلم با فر متهای مختلف اماده کردیم که می تو انیم از طریق ایمیل  برای دو ستان ار سال کنیم با سپا س

Sunday 7 August 2011

دزدي يك اخوند از فروشگاه كتاب


دزدي يك اخوند از فروشگاه كتاب

Tuesday 2 August 2011

محكوميت چاقوكش مزدوراخوندها در دادگاه پاريس

محكوميت چاقوكش مزدوراخوندها در دادگاه پاريس

Friday 29 July 2011

ترک صحنه جنایت توسط خودروی گشت پليس

ترک صحنه جنایت توسط خودروی گشت پليس

سایت الف: روزنامه "شرق" از محاکمه دیروز قاتل پرونده پل مدیریت در دادگاه نوشت:
درهاي قهوه‌اي‌رنگ و بزرگ سالن امام خميني(ره) دادگاه كيفري ‌استان تهران گشوده مي‌شود. صداي زنجير در فضاي سالن مي‌پيچد و 200 تماشاچي همزمان روي برمي‌گردانند تا متهم پرونده قتل روي پل مديريت را تماشا كنند. كوشا آرام و آهسته قدم بر مي‌دارد و با هدايت ماموران بدرقه‌ وارد دادگاه مي‌شود.
سومين صندلي قرمزرنگ رديف اول،جايي است كه اين جوان 23ساله، داراي مدرك كارشناسي ادبيات از دانشگاه علامه‌طباطبايي روي آن و بين يكي از ماموران بدرقه‌ و وكيل مدافع تسخيري‌اش مي‌نشيند و انتظار مي‌كشد تا رييس شعبه رسميت جلسه را اعلام كند و محاكمه او به اتهام قتل همكلاسي‌اش- مهسا- آغاز شود.
نگاه‌هاي حاضران آنچنان روي كوشا سنگيني مي‌كند كه پيراهنش از شدت تپش قلب، موج برمي‌دارد. عقربه‌هاي ساعت كه روي 11 مي‌ايستد هيات قضات براي محاكمه وارد سالن مي‌شوند؛ نورالله عزيزمحمدي، رييس دادگاه، سري، واعظي، اروين و بردبار، مستشاران شعبه. دادگاه با سه ساعت تاخير شروع شده است به همين خاطر هم قاضي عزيزمحمدي حرف‌هايش را با گلايه آغاز مي‌كند: «10 سال است كه ما گرفتار اين بي‌نظمي هستيم از ساعت هشت صبح براي محاكمه آماده‌ شده‌ايم اما متهم را طبق معمول دير آوردند و با اين وضعيت براي قضات روحيه‌اي باقي نمي‌ماند كه بتوانند با حوصله محاكمه كنند.» بعد از اين گلايه، دادگاه رسميت مي‌يابد.
طرح شكايت 
جلسه محاكمه كوشا صبح ديروز با اظهارات ذبيح‌زاده، نماينده دادستان تهران رسميت يافت. او براي كوشا درخواست اشد مجازات را كرد و چنين گفت: رياست محترم شعبه 71، جواني كه در جايگاه متهم نشسته مردي است كه دختري بي‌گناه را مقابل چشمان مردم به قتل رسانده است. اين قتل ساعت 13 و 31 دقيقه ظهر روز 15تير سال‌جاري مقابل چشمان مردم اتفاق افتاد. كوشا كه درگير عشقي يكطرفه شده‌ بود مهسا امين‌فروغي را روي پل عابرپياده كنار پله‌هاي برقي با ضربات متعدد و پي‌درپي چاقو به قتل رساند. فوت اين دختر 45 دقيقه بعد از وقوع به بازپرس جنايي تهران خبر داده ‌شد و ماموران اعلام كردند مهسا وقتي از دانشكده به سمت خانه‌اش مي‌رفت مورد هجوم يكي از همكلاسي‌هايش قرار گرفت. رياست محترم دادگاه مداركي كه در كيفرخواست ارايه داده ‌شده نه فقط اعترافات متهم بلكه گفته‌هاي شاهدان پرونده، بازسازي صحنه جرم، گفته‌هاي همكلاسي‌هاي متهم و مقتول و شكايت اولياي‌دم است. كوشا با دو چاقو به طرز خشن و وحشيانه‌اي دختري را كه تنها جرمش نه گفتن به خواسته او بود به قتل رساند. من به عنوان نماينده دادستان تهران براي كوشا با توجه به درخواست اولياي‌دم مقتول به اتهام قتل، درخواست اشد مجازات با رعايت موازين قانوني و همچنين به لحاظ جنبه‌ عمومي جرم درخواست مجازات به جرم ايراد جرح به خانم مرضيه- دوست همراه مهسا- در صحنه جرم را دارم.
در ادامه با توجه به اينكه پدر و مادر مهسا به خاطر شرايط نامناسب روحي نتوانسته ‌بودند در دادگاه حاضر شوند وكلاي آنها به جايگاه فراخوانده ‌شدند. آنها براي متهم درخواست قصاص در ملاءعام كردند. يكي از وكلا به هيات قضات گفت: كوشا دوسال به قتل مهسا فكر كرده و چهارماه براي آن نقشه كشيده بود. او براي قتل، چاقو خريداري كرده و به قصد قتل از كرج به تهران آمده ‌بود. چرا نبايد فرقي بين عمل او و يك قتل اتفاقي باشد. كاري كه كوشا كرد يك جامعه را تحت تاثير قرار داد، چرا نبايد براي او مجازاتي به جز قتل در نظر گرفته شود و چرا جرم محاربه از چشم دادستان مخفي‌ مي‌ماند.
در اين هنگام قاضي عزيزمحمدي توضيح داد: «به صرف اينكه متهم چاقو داشته است نمي‌توان او را محارب دانست در اين صورت بايد 40درصد مجرمان قتل را محاربه بدانيم.» 
ذبيح‌زاده نيز در پاسخ وكيل اولياي‌دم گفت: «كيفرخواست به دقت صادر شده است هر چند آقاي وكيل سخنراني احساسي كردند تا حاضران را تحت تاثير قرار دهند اما دستگاه قضايي با منطق و قانون به جرم رسيدگي مي‌كند و نه احساس. ما تحت تاثير اين حرف‌ها قرار نمي‌گيريم و با سرعت و دقت و حفظ حقوق متهم و شاكي كيفرخواست را صادر مي‌كنيم.»
اظهارات شاهدان
اين‌بار نوبت شهود بود تا آنچه را ديده بودند براي دادگاه توضيح دهند. اولين شاهد اين پرونده مرضيه، دوست نزديك مهسا بود. اين دختر كه هنوز دستش باندپيچي‌شده‌ بود، گفت: دوسال قبل بود كه در درس مرجع‌شناسي به مشكل برخورديم و چون استاد امتحان سختي گرفته بود همه ما نمره كمي گرفتيم؛ براي اعتراض به دفتر گروه رفتيم. همه بچه‌ها از جمله كوشا و مهسا بودند و هنوز مساله‌اي پيش نيامده‌ بود. فرداي آن روز مهسا عصباني و خشمگين بين بچه‌ها آمد و گفت كوشا او را ديده و گفته ‌است تو پايت را به من زدي و از اين كار منظور داشتي.
مهسا خيلي ناراحت بود. بعد از اين ماجرا چندين‌بار كوشا سعي كرده ‌بود جلو مهسا را بگيرد و با او حرف‌ بزند اما موفق نشده ‌بود. بار آخر شماره‌اي را روي كاغذ نوشته و به مهسا داده ‌بود، مهسا هم عصباني شده و جواب داده بود اينجا دانشگاه‌ است، بايد مثل يك انسان فرهنگي رفتار كرد نه اينكه مثل مردان خياباني به من شماره ‌بدهد و براي همين باز هم به كوشا جواب منفي داد. مدتي بعد كوشا جلو من را گرفت و خواست با مهسا صحبت كنم. به كوشا گفتم مهسا پسر ديگري را دوست دارد و به تو علاقه‌اي ندارد، ذهنت را مشغول نكن چون او بعد از پايان درسش ايران را ترك مي‌كند. ديگر ماجرا تمام شد و من و مهسا هيچ چيز از كوشا نديدم. ما گروه خوبي ‌داشتيم اما كوشا خيلي در جمع ما حاضر نمي‌شد. روز حادثه ما داشتيم از دانشكده بيرون مي‌رفتيم كه با دوست‌مان در تجريش قرار گذاشتيم، بعد از روي پل رد شديم تا به آن طرف اتوبان برويم. مهسا براي پايين رفتن از پله‌هاي برقي چند قدم از من جلوتر رفت كه يكدفعه ديدم شخصي با لباس سفيد آمد و از من پيشي گرفت، مهسا را گرفت و به ديواره پل كوبيد و با مشت به كمر او زد، فكر كردم كتكش مي‌زند، سعي كردم او را از مهسا جدا كنم. فرياد مي‌زدم و كمك مي‌خواستم ناگهان مهسا روي زمين افتاد و مرد سفيدپوش هم روي مهسا نشست باز با دو مشتش مي‌كوبيد كه يكدفعه ديدم خون‌ با فشار زيادي از بدن مهسا بيرون زد. به او حمله كردم و سيلي به صورتش كوبيدم، پارچه‌اي كه روي صورتش كشيده ‌بود زمين افتاد و من ديدم كه كوشا اين‌طور به جان مهسا افتاده است قسمش دادم اين‌كار را نكند، هيچ چيز حالي‌اش نبود دوباره جلو رفتم به من هم حمله كرد البته اصلا يادم نيست چطور زخمي شدم اما يادم هست مردي از پشت به سر كوشا كوبيد، او بلند شد و فرار كرد.
بعد از مرضيه، مردي كه مهسا را به بيمارستان رسانده بود به جايگاه آمد. او گفت: در رستوران پايين پل نشسته بودم كه صداي فرياد شنيدم بيرون آمدم ديدم زني كمك مي‌خواهد بالا رفتم ديدم مردي روي دختري نشسته‌ است و او را دودستي با چاقو مي‌زند و چپ‌ و راست به سينه دختر مي‌كوبد. بلافاصله پايين رفتم و ميله‌اي را كه دست يك شهروند بود، گرفتم و دوباره آمدم با ميله چند ضربه به او زدم، مرد جوان بلند شد و فرار كرد. او داشت مي‌رفت و من دنبالش كردم و مرتب از پشت مي‌زدم. ماشين نيروي انتظامي هم در ترافيك اتوبان بود، چند مامور هم داخل آن بودند. مردم جمع شدند و من ضارب را به مردم سپردم و برگشتم وانتي گرفتم، دخترك را بغل كردم و به سمت پايين رفتم. ماشين پليس هم آنجا بود و ديد كه مردم جمع شده‌اند و لباس‌هاي من خوني ‌است اما مكثي كرد و رفت. با كمك يكي از مردم مهسا را پشت ماشين گذاشتم و با هم به بيمارستان رفتيم. دستم را روي قلبش گذاشته ‌بودم تا خون پمپا‌ژ نكند. در راه با داد و فرياد سعي مي‌كرديم ماشين‌ها را دور كنيم و راه باز شود مهسا را در كنار بار وانت گذاشته‌ بوديم. برخي از مردم اعتنا نمي‌كردند اما بعضي هم كنار مي‌رفتند. به بيمارستان رسيديم همين كه مهسا را روي تخت گذاشتند من از حال رفتم و مدتي بعد به هوش آمدم. به ماموري كه در محل حاضر شده ‌بود گفتم پليس آمد ولی به ما محل نگذاشت. 

*خودروي گشت پليس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترك كرد
وي در ادامه اظهارات خود درباره زمان حضور پليس در صحنه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه ديدند كه يك خودروي گشت پليس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.
شاهد ديگري كه مردي ميانسال بود، در اين باره گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.
مهدي، شاهد ديگر پرونده نيز وقتي در جايگاه حاضر شد از بي‌اعتنايي پليس گفت: سعي‌كرديم كوشا را از روي مهسا بلند كنيم اما به سمت ما چاقو پرت مي‌كرد. در آن هنگام مردم زيادي جمع شده بودند ولي فقط با موبايل فيلمبرداري مي‌كردند. تعداد جمعيت آنقدر بود كه اگر آنها موبايل‌هايشان را به جاي فيلمبرداري به طرف متهم پرت مي‌كردند، او فرار مي‌كرد. در آن اثنا مردي (شاهد قبلي) آمد و با ميله‌اي كه به سرش زد، او را بلند كرد. من هم با كمك شاهد قبلي داشتم مهسا را به سمت وانت مي‌بردم كه ماشين پليس را ديدم. آنها تجمع مردم و لباس‌هاي خوني ما را ديدند. مهساي زخمي را هم ديدند اما توجهي نكردند و رفتند. وقتي در بيمارستان پليس آمد من همه چيز را گفتم مردي به اسم (الف) كه از سركلانتري هم آمده ‌بود همه گفته‌هاي من را درباره پليس صورت‌جلسه كرد. حتي گفتم يك ماشين سمند بود و احتمالا گشت همان منطقه بود و او گفت به موضوع رسيدگي مي‌كند. من و چند زن و مردي كه شاهد ماجرا بوديم زير صورت‌جلسه را امضا كرديم.
در اين هنگام قاضي عزيزمحمدي توضيح داد چنين صورت‌جلسه‌اي را در پرونده‌ نديده ‌است. اما شاهد پرونده تاكيد كرد اين صورت‌جلسه وجود داشت و شاهدان هنوز هم هستند او نام فردي را كه صورت‌جلسه را از شهود دريافت كرده بود، به قضات گفت. سپس نماينده ‌دادستان هم خطاب به دادگاه گفت اين صورت‌جلسه را در پرونده نديده ‌است وگرنه اقدام قانوني در اين خصوص انجام مي‌گرفت، قاضي نيز حرف او را تاييد كرد و گفت: اين موضوع متاثر‌كننده و باعث تاسف است.
وقتي چهارمين شاهد در جايگاه حاضر شد او نيز به حضور پليس در محل اشاره ‌كرد و گفت: وقتي كوشا داشت مهسا را مي‌زد مردم با پليس و اورژ‌انس تماس گرفتند. پسركي در آنجا بود كه راكت بدمينتون داشت، راكت را گرفتم و به سمت كوشا پرت كردم. او با چاقو به سمت من آمد. من سال‌ها رزمنده جنگ بودم و بايد شهيدان را شناسايي مي‌كردم اما اين صحنه از آن صحنه‌ها دلخراش‌تر بود و من هنوز هم شب‌ها خوابم نمي‌برد اما متاسفم نتوانستم كاري بكنم. من در محل حادثه يك مامور پليس ديدم و به او گفتم تو لباس ‌داري و مي‌تواني دخالت كني. تو پليس هستي اما آن مامور جواب داد كاري از دستم بر نمي‌آيد. با اصرار من جلو آمد اما دخالت نكرد ولي از مردم شنيدم كه ماشين پليس در محل بوده‌ و بي‌اهميت رد شده ‌است.
دفاعيات متهم به قتل
صحبت‌هاي شاهدان كه تمام شد كوشا در جايگاه ايستاد. او ابتدا خودش را معرفي كرد و بدون اينكه قاضي از وي سوال كند به قتل مهسا اعتراف كرد و گفت هر آنچه در كيفرخواست آمده ‌است را قبول دارد. او گفت: از روز اولي كه مهسا را در دانشگاه ديدم عاشقش شدم. نمي‌دانم اين دختر چه داشت كه اين‌طور به او دل بسته بودم تا اينكه تصميم گرفتم از او بخواهم با من رابطه داشته ‌باشد. مي‌خواستم با مهسا ازدواج كنم اما قبلش به او پيشنهاد دوستي دادم تا بتوانيم بيشتر همديگر را بشناسيم ولي مهسا رفتار بدي با من مي‌كرد، من را تحقير مي‌كرد؛ كاري كرده ‌بود كه انگشت‌نماي همه باشم. مهسا و دوستانش روي من اسم گذاشته‌ بودند و همه مسخره‌ام مي‌كردند. چند بار هم مهسا را در محل زندگي‌ام ديدم. مهسا قبل از ورود به دانشگاه در كرج زندگي مي‌كرد و وقتي من را آنجا ديده ‌بود از اهالي محل سوالاتي كرده‌ بود كه همين موضوع باعث تحقير من شد. همه به من كنايه مي‌زدند. دوسال بود كه اين نفرت در وجودم بود با خودم مي‌گفتم فراموشش كن اما همين كه مهسا را مي‌ديدم دوباره همه چيز مثل روز اول مي‌شد. مي‌خواستم به او ضربه‌اي بزنم كه دلم خنك شود. او نبايد من را اين‌طور تحقير مي‌كرد. با همه پسران دانشگاه خوشرو بود به‌جز من. نمي‌توانستم اين موضوع را تحمل كنم. تا اينكه روز حادثه كه خيلي حالم بد بود چاقوها را برداشتم. به سمت دانشگاه رفتم، مي‌دانستم مهسا مي‌آيد. وقتي او را ديدم تعقيبش كردم. اصلا حالت عادي نداشتم. باوركنيد نمي‌فهميدم چه مي‌كنم. هيچ صدايي نمي‌شنيدم. من مهسا را كشتم اما در آن لحظه نمي‌دانستم چه كرده‌ام. در كلانتري فهميدم چه شده ‌است؛ به من گفتند بر تمام قسمت‌هاي بدن مهسا چاقو زده‌ام.
كوشا درباره زندگي خصوصي‌اش گفت: خواهرم فوق‌ليسانس دارد و برادر كوچكم هم تازه ديپلم گرفته ‌است. پدر و مادرم هر دو تحصيلكرده‌ هستند اما من زندگي آرامي ‌نداشتم و در محيطي پر از درگيري بزرگ شدم. با پدر و مادرم هم خيلي درگير مي‌شدم و چندبار از خانه قهر كردم اما هربار چند روز بيشتر طول نكشيد. از وقتي دبيرستان بودم چاقو داشتم. در منطقه ما همه اين‌طور بودند دو چاقويي را كه در اين قتل به كار بردم از دبيرستان داشتم، متاسفانه اشتباه كردم نبايد اين‌كار را مي‌كردم. خيلي متاسفم و از خانواده مهسا و جامعه عذرخواهي مي‌كنم.
بعد از كوشا، وكيلش در جايگاه حاضر شد و دفاعيات خود را مطرح كرد. سپس كوشا براي آخرين بار از خودش دفاع كرد و گفت: از خانواده مهسا عذرخواهي مي‌كنم. نمي‌دانم چرا اين‌طور شد. آنها خيلي خانواده متيني هستند، وقتي من را در دادسرا ديدند اصلا بي‌احترامي نكردند. از پدر و مادر مهسا و والدين خودم عذرخواهي مي‌كنم، من باعث بدبختي هر دو خانواده شدم و به پدر مهسا مي‌گويم هر تصميمي در مورد من بگيرد با كمال ميل مي‌پذيرم. او حق دارد من را كه سرمايه زندگي‌اش را از بين بردم، قصاص كند هر طور كه دوست دارد اما درخواست دارم من را ببخشد و بداند كه من مهسا را دوست داشتم.
بنا بر اين گزارش، بعد از پايان جلسه محاكمه، هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند و كوشا را به اعدام در محل قتل محكوم كردند.

پاسخ کوبنده آیت الله خونخوار به توطئه های حقوق بشر

پاسخ کوبنده آیت الله خونخوار به توطئه های حقوق بشر

  آیت العظمی سید محمد علی خونخوار     رئیس مجمع تشخیص  شورای نگهبان   حقوق بشر اسلامی      در جلسه مهمی در محضر آیات عظام، حجج اسلام ،  بلند پایگان  نظام و جمعی ازسرداران و سربازان گمنام  ولایت   درفضایی صمیمی و روحانی و حضور مشهود و نظارت معنوی امام زمان (ع)  در پاسخ به سوال خبرنگار صدا و سیما  فرمودند هیچکدام از موارد مشخص شده فوق در دین الهی محمدی (ص) ، علی (ع) …. حسین (ع) …. جعفر صادق (ع) …  ….  و مهدی آخرالزمان ( ع)  که ما شدیدن به آن علاقمندیم….  جرم و خیانت و غارت و شکنجه و اعدام محسوب نمی شود. در این جلسه ایشان تعریف خود را از موارد یاد شده مطرح کردند و در پاسخ به فریب خوردگان باقاطعیت و استدلال و دوراندیشی عتاب کردند که دید ما در اسلام با دید بقیه اهالی بظاهر  پیشرفته ولی فاسد  جهان فرق دارد. مثلا انسان مقام بزرگی نزد الله دارد ولی همزمان ما می توانیم بر خلاف تعالیم محافل فاسد و دروغین غربی   بدستور الله  تو را هر جور خواستیم  در راه بقای نظام مقدس اسلامی و ولی امر مثله کنیم
 در اسلام ما موضوعات مهمی   داریم بنام حرام و حلال.  این مصادیق شکنجه  و در مجموع تمام موارد مشخصی که شما نظام مقدس اسلامی ما را به آن متهم  میکنید … جزو اصول نظام ماست و ما مبحثی بنام شکنجه یا منع شکنجه  در قرآن کریم و یا سنت رسولله  و معصومین نداریم
 در واقع این پایه های آن دین رحمانی ماست که ما برای جهان هم آن را میخواهیم    و بزودی به  فضل الهی با جهاد مضاعف به آنجا هم خواهیم رسید و هم خاورمیانه و هم جهان را انشاالله مدیریت اسلامی خواهیم کرد. … این وعده خداوند است که قسط را در همه زمین برقرار کند.  بسیاری از جهانیان و عالمان و دانشمندان و سران کشور ها  بر ما غبطه میخورند که توانسته ایم قانون شرع مقدس را  در کشور اسلامیمان اجرا کنیم.  همانطور که گفتم درقرآن کریم و سنت رسوالله ( ص)  این وعده به بندگان جهان داده شده است . ما تنها پیرو این سنت هستیم
 البته در بعضی زمینه ها کوتاهی هایی هم صورت گرفته است و برای اسلامی کردن جامعه باید همانطور که رهبر  هوشمند و فرزانه فرمودند  جهاد و کار مضاعف کرد  و امت عزیز مسلمان که من دستشان را میبوسم  باید  شهید پروری  را فراموش نکنند
 این دین به مومنان  این حق  پر عظمت و پر برکت  الهی را میدهد  که انشاالله هر لحظه بخواهیم  میتوانیم در  زیر زمین خودی ها    دشمنان  را با آیه ای   کفر کنیم و فتوای قتل بدهیم …. با یاری برادران سپاه و بسیج  بگیریم …  و  به حکم آیه های شریفه  تازیانه بزنیم و  بین خود تصاحب بکنیم    …. این جزء حقوق اسلامی است وبر خلاف تبلیغات فرهنگ منحط  حقوق بشر غربی   شکنجه  نیست. متهمین  طبق قانون  در دادگاه عدل اسلامی حق دفاع از خود دارند تنها پس از اثبات جرم توسط قضات شریف   مجرمین و مفسدین   را  بعنوان مفسد  وفی الارض به اشد مجازات میرسانیم .  جسدشان را هم برای جلوگیری از تشویش افکار عمومی و عزاداران حسینی و منافع نظام مقدس اسلامی در جایی گمنام چال میکنیم. روایت های محکمی از مراجع عظام در این زمینه داریم.  سوگواری وزاری و شیون از جانب خانواده ، بستگان و دوستان افراد فاسد منهدم شده در حکومت اسلامی  بر خلاف قانون شرع است  و نیز توهین  به امت شهیدپرور و  برادران مسلمان ما که در فلسطین و در اقصا نقاط جهان با صهیونیسم اشغالگر و استکبار جهانی در جهاد  هستند، میباشد. این سنت ماست و شکنجه و آزار محسوب نمیشود. شک و شبهه کردن و  ایندو را یکی کردن خود ا ز مصادیق بارز جرم است
 در جامعه اسلامی ما که الگوی مستضعفان جهان شده است ،  بر خلاف بلنگوهای تبلیغاتی غرب و صهیونیسم جهانی و  فریب خوردگان و ضد انقلاب فراری  همه چیز آزاد است . ایران اسلامی  آزادترین کشور دنیاست و در این مورد نمونه است . ضعف هایی هم هست که با یاری رهنمود های   طلاگونه امام راحل   و تلاش شبانه روزی     برادران گمنام     و دولت خدمتگزار امام زمان (ع)   به  فضل الهی   در حال حل شدن است. در هر کشور دیگری هم   آزادی  و دمکراسی    خط قرمز های خود را دارد.   بار ها به مقامات حقوق بشر و دیگر روسای  کشور ها  که گاها از ما بخاطر بدگویی دشمنان    سوالی در این مورد  میکنند    گفته ام که در دمکراسی اسلامی ما   که مدل خوبی برای مدیریت جهان است     شکنجه مفهومی ندارد    و آن اتهامات سخیف به نظام مقدس ما  شکنجه و جرم  محسوب نمیشود. همانطور که میدانید خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام خدایی  رسانده است  و به مومنان وعده بهشت و به کافران و منافقین عذاب الیم ابدی  داده است.  اسلام تعریف مشخص خود را از مصادیق شکنجه دارد. ما در اسلام مبحث تعزیر و  حد و قصاص داریم که بر اساس روایت های معتبر و قول      علما      سنتی قرآنی و الهی    است
 ما امروز در جنگ با کافرانی هستیم که میخواهند حقوق بشر و سکولاریسم و دمکراسی که همه ریشه در ارزش های منحط جهان فاسد مادیگرا دارند     بر ما غالب  کنند و ما را از سنت اسلامیمان دور کنند . دوران زورگویی و آقایی آمریکا و  چند تا مستکبر تمام شده است و انشاالله   تهاجم قرهنگی غرب را با تهاجم فرهنگی اسلامی و بکمک سربازان گمنام و برادران لباس شخصی بی پاسخ نخواهیم گذاشت. صدایش را انشالله خواهید شنید. خدا با مومنین و جبارین است. بزودی صهیونیسم و دولت اشغالگر را نیز به دریا خواهیم ریخت . کسی که بخواهد   تعزیرات    ما را که   کل نظام از روز اول خود بر آن استوار   شده است ، تهمت و افترا بزند و در    بلندگو های دشمن    شکنجه    بداند …. خود مصداق کامل یک مفسد  و فی الارض است  و بر خلاف اراده خداوند بارک التعالی عمل کرده و روایت های مستند علمی داریم که بر چنین فردی هر فعلی جایز است. اینرا قاضی شرع  حکم میدهد
کسی که قوانین اسلامی ما را نفی و رد کند مستوجب شدید ترین تعزیرات خواهد شد و این عین رحمت الهی است. کسی بگوید مثلا  زن ومرد برابرند و حجاب نمی خواهیم  و یا زندان سیاسی آزاد باید گردد یا اعدام لغو باید گردد یا قبرستان ها آباد شده است و یا بگوید فقر و اعتیاد و فحشا در حکومت الهی اسلامی گسترش نجومی یافته است و اقتصاد داغان است و سیاه نمایی کند  ،  از خط قرمز نظام رد شده است و همانطور که گفته شد هر نظامی قوانین و خط قرمز های خود را دارد. چنین افراد فریب خورده ای در صورتیکه از کرده خود   پشیمان شوند و اعلام کنند که خیر   زن نصف مرد است و عقل اجتماعی ندارد و  قس الاهذا و بدامان اسلام برگرندد و از کفر و سوال و جواب تبری جویند ، در آنصورت اسلام دین رحمت است. گمراهانی که شبهه میکنند وصحبت از  آزادی های فاسد غربی و عدالت اجتماعی میکنند توسط قاضیان مومن و آشنا به کلام الله      به اشد مجازات  خواهند رسید. در آن دنیا هم در آتش سوزان جهنم در کنار مار و عقرب تا ابد خواهند سوخت
من در اینجا از برادران و خواهران مظلوم پاسدار و بسیج  که با روشن بینی و درایت اسلامی خود   تهاجم نرم دشمنان بر علیه دین  و امام و سنت معصومین را   چون خاشاکی  پس زدند و به رهبر عظیم الشان انقلاب و  ولی مسلمین جهان و نماینده مستقیم  خدای   تبارک و تعالی    آیت العظمی خائنه ای لبیک گفتند ، تشکر میکنم و دستانشان را میبوسم
با تشکر از حضرت  آیت العظمی سید محمد علی خونخوار    که در این گفتگوی صمیمانه اسلامی شرکت کردید

Sunday 10 July 2011

کوی دانشگاه تهران

ساعت چهار صبح جمعه هجدهم تیرماه 1378 اتفاقی در خیابان امیرآباد تهران رخ داد که تاریخ اعتراضات دانشجویی و جنبش دانشجویی در ایران را با فصل کاملا جدیدی روبرو کرد. برای نخستین بار از تاسیس دانشگاه در ایران نیروهای انتظامی و لباس شخصی به بزرگترین خوابگاه دانشجویی ایران (کوی دانشگاه تهران ) یورش بردند، آنها ابتدا وارد ساختمان شماره چهارده، در چند قدمی در اصلی کوی شدند، بیشتر دانشجویان در این زمان در خواب بودند و هنوز از واقعه ای که در حال رخ دادن بود، اطلاعی نداشتند.
نیروهای مهاجم وارد ساختمانی شدند که بیش از یکصد اتاق کوچک داشت و در هر اتاق چهار دانشجو زندگی می کرد، درهای چوبی را با لگد می شکستند و با باتوم به جان دانشجویان می افتادند و دانشجویانی که با لباس راحت و گاه لباس زیر در تابستان داغ تهران در خواب بودند مبهوت و هراسناک سعی می کردند از اتاق ها فرار کنند.
گروهی از نیروهای انتظامی در جلوی در خروجی صف کشیده و تونلی ساخته بودند که دانشجویان در حال گریز از اتاق ها ناچار شوند از داخل آن عبور کند. هنگام عبور از تونل سیل باتوم و لگد به سر و بدن دانشجویان سرازیر می شد. حمله یک ساعت و نیم به طول انجامید، سپس نیروها به خیابان امیرآباد عقب نشستند.
ساعت 6:30 صبح، حمله مجدد به کوی دانشگاه آغاز شد.اینبار ساختمان های شماره 22، 4 و بقیه ساختمان ها. شیوه برخورد همان بود که در حمله اول صورت گرفته بود. کوی دانشگاه تهران محل زندگی بیش از ده هزار دانشجو از شهرهای مختلف ایران، بزرگترین مجتمع خوابگاهی در ایران می باشد.
توقیف روزنامه سلام که در تیتر اول خود اصلاح قانون مطبوعات را پیشنهاد سعید امامی اعلام می کرد، آغاز اعتراضات دانشجویان کوی دانشگاه بود. این اعتراضات به دانشگاه تبریز نیز گسترش یافت که موجب سرکوب شدید اعتراضات دانشجویان این دانشگاه شد.
مجموعه تحولات 18 تا 23 تیرماه، به کشته و زخمی شدن تعدادی از دانشجویان و مردم انجامید. تاکنون هیچ گونه آمار رسمی از تعداد کشته شدگان و آسیب دیدگان این واقعه ارائه نشده است، تنها یک نام رسما اعلام شد: عزت ابراهیم نژاد؛ دانشجوی سابق، سرباز و شاعر. او در خیابان امیرآباد در زد و خورد با لباس شخصی ها و نیروهای ویژه کشته شد. پیگیری پرونده او هیچ گاه به نتیجه روشنی نرسید.
چند ماه بعد دادگاهی برای واقعه کوی دانشگاه برگزار شد که در آن چند سرباز بعنوان متهم در دادگاه حاضر شدند، نتیجه پایانی دادگاه محکومیت یک سرباز بخاطر دزدیدن یک ماشین صورت تراش از کوی دانشگاه بود. همچنین فرهاد نظری فرمانده حمله به کوی دانشگاه تبرئه شد .
نمای دوم : ساعت بین 2 تا 3 بامداد دوشنبه 25 خرداد 1388 – ده سال بعد از حمله 18 تیرماه 78- دوباره کوی دانشگاه مورد حمله قرار می گیرد. اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کوی دانشگاه را بار دیگر نا آرام کرده بود. درگیری میان دانشجویان و نیروهای ویژه انتظامی و لباس شخصی در خیابان امیرآباد ادامه داشت که نیروهای لباس شخصی با کمک نیروهای ویژه به داخل کوی هجوم بردند. چند ماه بعد از این حمله، فیلم مربوط به آن که توسط نیروهای لباس شخصی گرفته شده بود منتشر شد، که از وسعت و شدت این حمله خبر می داد. طی این حمله بر اساس اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت، پنج دانشجو کشته شدند و بیش از یکصد تن از آنها به طبقه منفی چهار ساختمان وزارت کشور منتقل شدند که در این مکان مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند.
آخرین حکم دادگاه این واقعه در چند روز گذشته منتشر شده است. طی این حکم، چهارده دانشجو به احکامی مانند حبس، جریمه، شلاق و تعلیق محکوم شده اند و در احکام منتشر شده خبری از محکومیت مهاجمان دیده نمی شود.
دفتر تحکیم وحدت و هجده تیر 
دفتر تحکیم وحدت یکی از تشکل های فعال در جریانات بعد از هجده تیرماه بود. اولین بیانیه دفتر تحکیم، دعوت دانشجویان به تجمع اعتراضی در مقابل در اصلی دانشگاه تهران در روز شنبه نوزدهم تیر ماه بود و در این روز دفتر تحکیم و نمایندگان آن به شکل رسمی از بالاترین مقام کشور خواستار پاسخگویی شدند. 
علی افشاری که در زمان وقوع حوادث 18 تیرماه از اعضای دفتر تحکیم وحدت بود در مصاحبه ای با یورونیوز فارسی، به تلاش این تشکل برای حمایت از دانشجویان و جلوگیری از انحراف اعتراضات دانشجویی اشاره می کند. 
آقای افشاری می گوید محافظه کاری دولت محمد خاتمی و جریان محافظه کار حکومتی، از جمله عواملی بود که باعث شد خواسته دانشجویان در 18 تیر به سرانجام نرسد.
حضور علی افشاری در مصاحبه تلویزیونی و افشاگری های دفترتحکیم وحدت درباره فریب این تشکل و عدم اجرای وعده های داده شده، اهداف حمله به کوی دانشگاه و آینده جنبش دانشجویی از موضوعاتی است که درباره آنها با علی افشاری گفتگو کرده ایم.
چرخه تنبیه زنبورها
اصطلاح “ لانه زنبور” از دوران پهلوی دوم برای توصیف اعتراضات دانشجویان ساکن کوی به این مکان داده شده بود. اصطلاحی که به اعتقاد بسیاری، در دوران جمهوری اسلامی نیز بدون مصداق نمانده است.
حمله به کوی دانشگاه تهران در هر دو دوره ( 18 تیر 1378 و 25 خرداد 1388) از تشابهات بسیاری برخوردارد که فرضیه برنامه ریزی واحد از سوی افراد یا گروه طراحی کننده هر دو حمله را قوت می بخشد. 
هر دو حمله در ساعات بین دو تا چهار بامداد انجام شده است. شکل درگیری ها و ورود به کوی دانشگاه و حمله به ساختمان ها و حتی تونل ساختن برای ضرب و شتم دانشجویان کاملا مشابه و به طرز شگفت آوری یکسان است. 
انتقال دانشجویان به بازداشتگاه و ضرب و شتم آنان، عدم برگزاری دادگاه برای مسببان حمله، مشخص نشدن ضاربان دانشجویان کشته شده، صدور احکام زندان و جریمه برای دانشجویان و عدم صدور هیچ حکمی برای مسببان از مشابهت های دیگر هر دو حمله است. همچنین همراهی لباس شخصی ها با نیروهای ویژه در هر دو هجوم به کوی دانشگاه کاملا مشابه است.
هجده تیر از منظر شخصیت ها و گروههای سیاسی
رهبر جمهوری اسلامی 
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در روز دوشنبه 21 تیر ماه 78 در حالی که دانشجویان در محوطه دانشگاه تهران تجمع کرده بودند، نسبت به تهاجم به کوی دانشگاه موضع گیری کرد و طی سخنانی گفت: “… اين حادثه تلخ، قلب مرا جريحه دار كرد. حادثه غيرقابل قبولى در جمهورى اسلامى بود… مگر من بارها نگفته ام در اجتماعات كسانى كه مخالفند، هيچ كس نبايد رفتار خشونتآميز داشته باشد؟ چون اين، دشمن را خوشحال میكند. بارها ما اين حرف را گفتيم، چرا گوش نكردند؟! چرا گوش نمىكنند؟… اگر عكس مرا هم آتش زدند و يا پاره كردند، بايد سكوت كنيد… دشمنان اصلى ما در سازمانهاى جاسوسى، طرّاحان اين قضايا هستند. اين پولى كه مجلس آمريكا تصويب كرد كه بايد براى مبارزه با نظام ايران صرف شود، اين پول و چندين برابر اين پولها كجا مصرف شد؟ معلوم است، براى همينطور طراحي هايى مصرف مىشود، شکی نیست.”
اما شاید مهمترین اظهار نظر آقای خامنه ای درباره 18 تیر در 14 خرداد 90 مطرح شده باشد، آنجا که می گوید: “دشمنان ما تصور می كردند با رحلت امام، آغاز فروپاشى اين نظام مقدس كليد زده خواهد شد… يك برنامه ريزى ده ساله كردند… ده سال بعد اميدوار بودند كه نتيجه بدهد. سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسى كه اين حوادث را خنثى كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابانها، توطئه دشمن را كه سالها برايش برنامه ريزى كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز يك برنامه ريزى ده ساله بود تا سال 88. به نظرشان فرصتى به دست می آمد.”
آیت الله خامنه ای در این سخنان از طرحی سخن گفته است که در آن قرار بوده ده سال بعد از واقعه کوی دانشگاه دشمن طرحی برای آشوب در کشور داشته باشد که حاکمیت آنرا خنثی کرده است. تاکید بلندپایه ترین مقام حکومت در ایران بر اهمیت واقعه 18 تیر و بعد از آن واقعه 25 خرداد گویای اهمیت نقش دانشجویان در فرایندی است که از سوی حاکمیت سیاسی درایران برنامه ریزی دشمن برای آشوب در کشور تلقی شده است. این دیدگاه می تواند در تحلیل دقیق تر چرایی هجوم های مشابه به کوی دانشگاه اهمیت فراوانی داشته باشد.
گروههای ملی – مذهبی
نهضت آزادی حمله به کوی دانشگاه و سردادن شعارهای تند و حمله به مغازه ها و بانک ها را یک جریان هدف دار به هم پیوسته تحلیل کرده و معتقد است « …در این برنامه محور اصلی، ایجاد تقابل میان مقام رهبری و رئیس جمهور است. نهضت آزادی ایران چنین تقابلی را نه به نفع رهبری و کیان کشور می داند و نه به نفع هیچ یک از مسئولان کشور و محافظه کاران و اصلاح طلبان.»
عزت الله سحابی از شخصیت های شاخص ملی – مذهبی که اخیرا درگذشت، درباره واقعه 18 تیر نوشت: « در سه نمونه دیگری که شاهد حمله به دانشگاه بوده ایم یعنی 16 آذر 1332، اول بهمن 1340، 13 آبان 1357 چنین تعرضی با این ابعاد و این موج قساوت و خشونت صورت نگرفته بود. به همین دلیل وضع دانشجویان بسیار داغ و پرهیجان است و بعضا حرف هایی تند و غیر عملی را در قالب شعار و بیانیه مطرح می کنند.»
آقای سحابی پیشنهاد «اعتصاب اعتراضی با فواصل معین » را بعنوان راهکار برای دانشجویان پیشنهاد می کند.
چند روز بعد از فروکش کردن اعتراضات خیابانی، شخصیت های اصلی نیروهای ملی مذهبی مانند دکتر پیمان، عزت الله سحابی، مهندس معین فر و دکتر ابراهیم یزدی در نامه سرگشاده ای به رئیس جمهور تحت عنوان «این فرصت تاریخی را از دست ندهید» درباره عدم رسیدگی به درخواست های دانشجویان به انتقاد از وی پرداختند. در این نامه خطاب به آقای خاتمی نوشته شده است: « … چنانچه برخوردی فعال با آمران و عاملان حوادث اخیر که تنها بخشی از سناریوی سرکوب اصلاحات هستند، پیش نگیرید، مسئولیتی تاریخی متوجه شماست.»
احزاب اصلاح طلب 
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در اولین بیانیه خود بعد از وقایع 18 تیر، این اقدام را با پرونده قتل های زنجیره ای مرتبط دانست.
جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز در اولین بیانیه خود، رویداد 18 تیر را حلقه ای از اجزای طرحی بزرگتر دانسته و تاکید می کند که باید « فاجعه هتک حرمت دانشگاه … را حلقه ای از اجزای طرحی بزرگتر که با هدف ناتوان نشان دادن دولت در تامین حقوق و امنیت مردم و ایجاد یاس و انفعال به ویژه در میان نخبگان جامعه ارزیابی کرد. ضرورت دارد که هدف مجریان این پروژه که بی شباهت به پروژه قتل های زنجیره ای و حذف عنصر مردمی و متفکر جامعه به عنوان بزرگترین تکیه گاه دولت و رئیس جمهور نیست، بدفت هم در سطح اندیشه سازی و هم در سطح اجرا و عملیات شناخته و معرفی گردد.»
کارگزاران سازندگی در 20 تیر ماه در بیانیه ای با اشاره به تهاجم خشونت بار به کوی دانشگاه هشدار می دهد که «…چنانچه از روی تدبیر و درایت ابعاد سوء این نوع اقدامات کنترل و نتایج زیان بار آنها برطرف نگردد، می تواند به یک معضل جدی در اداره کشور تبدیل شود. مسلما رفع سریع توقیف روزنامه سلام و برخورد جدی با عوامل تهاجم به دانشگاه و دلجویی از دانشجویان عزیز و جبران پیامدهای ناشی از برخوردهای ناصواب با نیروهای انقلابی در چندماه گذشته … می تواند به عنوان نخستین گام برای فائق آمدن بر مشکلات جاری کشور … تلقی گردد.»
مجمع روحانیون مبارز نیز در اولین بیانیه خود که در روز شنبه 19 تیر منتشر شد بیشتر به مسئله توقیف روزنامه سلام پرداخته و در پایان بیانیه، به واقعه کوی توجه کرده است.
سازمان ها و احزاب محافظه کار
انصار حزب الله اصلی ترین متهم شناخته می شود که اعضای آن در حمله به کوی دانشگاه نقش داشته اند. این گروه در اولین موضع گیری خود با اظهار همدردی با آسیب دیدگان حادثه کوی که آن را « فتنه کور» نامیده و خواستار « .. رسیدگی به علل و عوامل حوادث اخیر و مجازات سریع عاملان آن شد. » انصار حزب اله همچنین آنچه را که « برخی روزنامه های تشنج آفرین وابسته به گروه های پیدا و پنهان سیاسی » به آن ها نسبت داده اند را تکذیب و هر گونه دخالت و حضور خود در وقایع کوی دانشگاه را نفی کرده است.
مسعود ده نمکی بیش از یک ماه بعد از این واقعه تاکید می کند که «… تحکیم بازیچه بود، نیروی انتظامی هم با آن روش برخورد بازی خورد … من معتقدم که جریان دوم خرداد در حادثه کوی دانشگاه بیشتر از همه نفع برد. به دنبال این (تعطیلی سلام) نیروهای اجرایی دفتر تحکیم وحدت به عنوان گروه فشار، عامل ضربت و جاده صاف کن جریان دوم خرداد وارد عمل شدند … من در کوی دانشگاه دوربین های متعدد را دیدم… »
محمد کاظم انبارلویی از اعضای مرکزی جمعیت موتلفه اسلامی دانشجویان معترض در این جریان را « گروه فشار دانشجویی» و « جمع آشوب طلب» نامیده و بر «غیر قانونی» بودن تجمع دانشجویان تاکید می کند بدون آنکه به محکوم کردن ورود به کوی اشاره ای کرده باشد.
انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران همسو با موتلفه تاکید می کنند که «… تجمع و راهپیمایی غیر قانونی و ضرب و شتم عابران و افراد بی گناه و شعار علیه مقدسات و ارزشهای ملت و اسلام و بهانه دادن به صداهای بیگانه و شادی بخشیدن به آمریکای جنایتکار و همخوانی با منافقان و ضد انقلاب همه و همه از تلخ ترین صحنه ها بود.»
تحلیل های اعضای جمعیت موتلفه از این هم فراتر رفت تا جایی که آقای انبارلویی در یادداشتی به طرح این مسئله پرداخت که روشن کند آیا اعتراضات 18 تیر جنبش دانشجویی است یا نه؟ وی سه خصیصه جنبش دانشجویی در نیم قرن اخیر برشمرده است:« 1. ضدیت با استبداد جهانی بویژه آمریکای جنایتکار، 2. ضدیت با استبداد داخلی و 3. همراهی و همگامی با مردم ». از نظر او« … پدیده ای که در هفته گذشته رخ داد ( به دلیل حمایت آمریکا ) نه تنها فاقد مهمترین خصیصه جنبش دانشجویی یعنی ضدیت با استبداد جهانی و آمریکا بود بلکه از حمایت و همراهی بی دریع امپریالیسم جهانی هم برخوردار بود. »
حبیب الله عسگراولادی در واکنش به حادثه کوی دانشگاه خواستار آن است که « موضوع تظاهرات غیر قانونی در شب جمعه 18 تیرماه، تخریب کوی و سپس تحصن، تظاهرات بدون مجوز و خشونت علیه مردم و تخریب اموال عمومی همه به لحاظ حقوقی، قضایی و امنیتی باید پیگیری شود. بی شک کسانی که در آشوب های تهران پا به میدان براندازی گذاشتند، عنوان مفسد و محارب را سزاوارند زیرا سرویس های جاسوسی دشمن فرمان چنین اعمالی را صادر می کردند.»
جامعه روحانيت مبارز تهران نیز اعتراضات دانشجویی را کار دشمنان و مطرودان انقلاب اسلامی دانسته که پس از وقوع این حادثه تلخ در این چند روز اخیر با نفوذ در جمع دانشجویان دست به حرکت هایی زدند و با توهین به مقدسات اسلام و انقلاب حرمت ها را شکستند.
نمای آخر: نرده های کوتاه ، نرده های بلند
در 18 تیرماه ، هنگامی به کوی دانشگاه تعرض شد، نرده هایی که محوطه بزرگ کوی را حفاظت می کرد اندکی بیش از یک متر ارتفاع داشت. به همین دلیل دانشجویان امکان آن را داشتند که از هجوم نیروهای ویژه و لباس شخصی به خیابان های اطراف بگریزند. 
چند ماه بعد از حمله به کوی دانشگاه، دولت محمد خاتمی شهرداری تهران را مامور بازسازی کوی دانشگاه کرد. اتاق های دانشجویان بازسازی شد، فضای کوی به حالت گذشته بازگشت با این تفاوت که نرده های بلندی گرداگرد کوی را پوشاند که دیگر براحتی نمی شد از آنها گریخت، چرا که در هجوم 25 خرداد 88 نرده های بلند کوی دانشگاه نیز به یاری سرکوب شتافته بود
سازمان همبستگی ملی جو انان ایران(انگلستان