Wednesday, 29 April 2009

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

پیام نوروزی سرکار به ملّت و دولت ایران که با لحنی دوستانه و صمیمانه و شیوه ای زیبا و خردمندانه تنظیم شده بود، مورد توجه آزاداندیشان ایرانی قرار گرفت. اما در لابلای سطور این پیام، مضامینی مشاهده میشود که نگرانی آفرین بوده ، و انگیزه ی این پاسخ به پیام نوروزی جنابعالی می باشد.
اجازه بدهید مسئله را از شعر سعدی آغاز نمائیم که شما از آن بگونه نمادین همبستگی انسانی: “انسانیت گرانبهائی که همه ی ما درآن مشترکیم” سخن بمیان آورده اید. این اثرجاودانه ی ادبیات فارسی، آنچه که بیان ارزشی بنام همبستگی یا سولیدارتی است، یکی از باورهای دیرینه ی ایرانیان می باشد. درست درباره ی این فرهنگ نی، سخن خود را آغاز می کنیم.
نخست لازم به یادآوری است که این دیدگاه سعدی، سخت مورد ستیز و تعرض حکومتگران نظام آخوندی کشور ما ایران قرار گرفته است. نظامی که کوشش به از بین بردن فرهنگ والا و کهن ایرانیان دارد تا آنها را بی هویت کند. همان هویتی که شما از آن به نیکی یاد می کنید وآن را می ستائید. اینان ارزش همبستگی و همیاری را تنها درخور جامعه ی مسلمانان می دانند. و براین پایه، میان ملّت “ناسیون” و دولت، یعنی نظام جمهوری اسلامی که میخواهد هویت ملی ایرانیان را بیرنگ و نشان سازد، شکافی ژرف و آشتی ناپذیر بوجود آمده است. در این راستا نیز باید کوشش چند ده ساله ی رژیم را یاد آور شد که همواره در درازای سی سال گذشته سر جنگ و ستیزبا جشنهای نوروزی و سنت های باستانی ایرانیان، که شما به درستی به اهمیت آنها اشاره برده اید، داشته است، تا از ملّت ایران هویت زدائی کند. واضح است که این کوشش و تلاش حکومتگذاران، جامعه را به اقلیتی حاکم، و اکثریتی محکوم، تجزیه کرده است. اقلیتی سرکوبگر که به نام ” الله” و به مدد دستگاه های شبه فاشیستی پنهان و آشکار، هر صدائی را خاموش و هر انتقادی را در حلقومها خفه می کند.
دوّم، اگر ارزش همبستگی، ارزشی مورد قبول جوامع مدنی است آنوقت باید پرسید چطور ممکن میشود سی سال آزگار در ایران دهها هزار نفر را بکشند، به زندان بیافکنند، هر روز مردم را آزار و شکنجه بدهند، زنان فاقد هر گونه حقوق مدنی را سنگسار و مردان را در ملاء عام دسته دسته به جرثقیل آویزان نمایند، ولی روزنامه ها و خبرگذاریهای غربی در این باره تنها به ندرت، چیزی بنویسند. دور نرویم، در همین دوران کوتاهی که سرکار رئیس جمهور امریکا شده اید بیش از شصت نفر در جمهوری اسلامی به عناوین مختلف در دادگاههای قرون وسطائی محکوم و اعدام شده اند.
با این توضیحات روشن است که شما باید میان ملّت و دولت ایران، یکی را برگزینید. زیرا این دو، نقاط مشترکی با هم ندارند تا بر مبنای آنها بتوانید گفتگوهای ثمر بخشی را آغاز نمائید. گرچه در گستره سیاست خارجی، میان مذاکرات دوجانبه و مذاکره در چارچوب سازمان ملل متّحد فرق گذاشته میشود؛ ولی در هر دوحالت ضامن هر قرار داد و یا تعهدی تنها سالار مملکت، که همانا مردمند، بر خوردار از مشروعیت است و بس. بویژه اگر دولتی فاشیستی و ضد ملّی بر سریر قدرت نشسته باشد که با شهروندان خود سرستیز و دشمنی دارد و آنها را خوار و برده میشمارد، آنهنگام اوهرگز نمی تواند با مردم غیر خودی و غیر مسلمان و مخالف توسعه جوئیهایش به قول و قرار خود وفا دار بماند. زیرا که این دولت برگزیده ی ملت ایران نیست و بر پایه امر ولایت فقیه، نیازی به مشروعیت مردمی ندارد.
وقتی در قانون اساسی کشوری رضامندی خداوند اساس حکومت اعلام میشود ولی دولتهای مربوطه اش هر روز به نام خدا آدم میکشند، جنایت مرتکب می شوند، به پیروان ادیان دیگر و یا دگر اندیشان، جور و ستم روا میدارند آنوقت این نظام نه تنها رضامندی خداوند، بلکه رضامندی ملت را نیز از دست داده است. لذا این نظام، نظامی مبتنی براصول فاشیستی و دگماتیزم است و یکسویه نگر. بر این پایه، چگونه میتوان با سردمداران یک چنین رژیمی به مذاکره نشست وبه فرایندی خردمندانه رسید؟
درست است که اساس علم سیاست در این دنیای متجدد مذاکره و یا کمونیکاسیون است. درست است که هر مذاکره ی سیاسی برای رسیدن به یک توافق و یک هم رأئی صورت می گیرد و باید نیز چنین باشد. ولی هرگفت و شنودی خود، نه تنها نیاز به یک جوّ اخلاقی دارد بلکه لازم است برای رسیدن به منظوری در جهت منافع مردم صورت بگیرد و نه در تعارض با حقوق و خواستهای دموکراتیک آنها. سر پوپر میگوید: “هرگونه مذاکره ای با افراد و نظام های دگم گرا ، نه تنها اتلاف وقت است، بلکه زبونی عقل و منطقی است، که درها را بروی تحمیل ظلم و جنایت بر مردمان می گشاید”. این زبونی را چمبرلن در مذاکرات مونیخ با هیتلر بسیار روشن به نمایش گذاشت. بنابراین هرگونه گفت و شنودی با حکومتگزاران جمهوری اسلامی با فرایند سازش بر سر مشکلات موجود، بی توجه به منافع و مصالح مردم ایران و بویژه ارزشهای منشور جهانی حقوق بشر، که در سی سال گذشته زیر پا گذاشته شده است، نه تنها از سوی ملت ایران باطل است، بلکه مردم ایران و منطقه ی خاورمیانه را به شیوه عمل و سیاستگزاری شما، بی اعتماد کرده و امنیت خاور میانه را آسیب پذیر تر از پیش میسازد.

جناب آقای اوباما، شما به بهانه ی “تعهد به دیپلماسی” ، میخواهید بدور از هرگونه پیش شرطی ، بویژه در زمینه حقوق بشر، با رژیم سرکوبگر ایران، که حاصل خشونت است به مذاکره بنشینید، آنهنگام جهت گیری شما نه تنها با حقوق بشر و حقوق مردم ایران در تعارض قرار می گیرد، بلکه آن همبستگی انسانی ” سعدی” را نیز نقض می کند و به ا صل “من” و” تو”ی مارتین بوبر و اصول تئوری دیسکورس هابرماس هم، بی اعتنا می ماند. مارتین بوبر میگوید “انسان در تو، من میشود”. حال، عالی جناب لازم است بفرمائید شما می خواهید کدام “من” بشوید. منی که ملّت ایران است و یا منی که رژیم مافیائی جمهوری اسلامی، می باشد؟ فراموش نفرمائید این “امریکائیهای ایرانی تباریکه سهم بزرگی در بار آوری ایالات متحّده دارند” وشما با افتخار از آنها یاد میکنید بخشی از ملیونها ایرانیانی هستند که از ترس و فشار و عدم آزادی و دمکراسی برآمده از رژیم جمهوری اسلامی به ترک خانه و کاشانهء خویش مجبور و به بیرون از سرزمین آبا و اجدادی خود گریخته اند.
هیچ کشوری در جهان در این سی سال گذشته، چنین سرنوشت شومی را نداشته است و بی اعتنائی دنیا نسبت به این سرنوشت نیز بی سابقه می باشد. همین بی اعتنائی است که سبب ایجاد خلافت ناحقی در ایران گردیده که با همکاری شرکتهای خارجی نه تنها ثروتهای ملّی کشور را چپاول میکنند، بلکه آن را نیز، در سطح جهان گسترش می دهند. آنهم در عهدی که شما آن را عهد دنیامندی اقتصاد (گلبالیزاسیون) می نامید. گسترشی که با بی ثباتی و نا امنی فزاینده ی منطقه همراه گردیده است.
قبول بفرمائید که کنار آمدن شما با این رژیم، به معنی امنیت و ثبات و توازن قوا در منطقه نیست که اصول سیاست دیرینه ی رآل پولیتیک امریکاست، که از جمله، پیآمد های ناسازگارانه و تخریبی آن پس از انقلاب 57 و اشغال افغانستان با یورش ارتش سرخ به آن سرزمین ، حکومت طالبان، پیدایش القائده و دیگر گروههای اسلامیستی تروریستی و همچنین رویداد جنایتکارانه ی 11 سپتامبر را باید نتیجه عملکرد آن سیاست، بشمار آورد، که نه تنها امنیت منطقه خاورمیانه، بلکه جهان را بی ثبات کرد. به ویژه، هنگامیکه شما در پیام خود میگوئید، “این آینده ایست همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی”، بر این پایه، شما بسیار روشن برسیاست رآل پولتیک امریکا اصرار دارید، که سرانجام خط بطلان بر شعار دگرگونی “Change”، که همواره به تبلیغ اش دست یازیده اید،خواهد کشید. اما باور بفرمائید ملّت ایران و مردم خاور میانه این سیاست را که در سی سال گذشته، آنها را زمین گیر کرده است، فراموش نخواهند کرد.
نتیجهء رآل پولیتک نه آزادی و نه دمکراسی بلکه ایجاد خرابی و ترور و نابسامانی برای منطقه بوده است. اتفاقأ همین نابسامانی است که سبب سقوط بازار مالی و با آن بلیونها دولار خسارت به مردم جهان، به خصوص به کشورهای صنعتی جهان، گردید. زیرا این بحران در اصل بحران بانکی نیست. بلکه یک بحران اخلاقی است. اخلاقیتی که با باج گیری و باج دهی، آنهم به مدد دکانهائی به نام لابیئسم، رشوه و غارت و چپاول اموال دیگران، به انحطاط کشیده و انسانیت را به رذالت کشانده است. درست از این زاویه نیز باید به مسئله نگریست.
توجه کنیم که، آینده ی بشر روی این زمین خاکی، تنها با انسانیت و احترام متقابل و همبستگی تأمین میشود، که باید بر حقوق بشر و آزادی متکی باشد. گستره ی این آزادی را هر کسی در هر مکانی خودش می تواند، بسنجد. در تفکر کلاسیک این” گستره” وابسته به این است که تا چه اندازه کسی بتواند، به آرزوهای خود برسد. امروز ولی به تجربه و محک علم معلوم شده است که این وسعت تابع این است که انسان تا چه اندازه در محیط کار خودش مختارباشد. مردم ایران چه از نظر سنجش کلاسیک و چه از نظر سنجش امروزی آزاد نیستند. اینان نه کار دارند و نه می توانند آرزوهای خود شان را در سطح معقولی برآورده کنند. چرا قشر کوچکی همه چیز دارد ولی بقیه تنها نگاهی پر حسرت برایشان باقی مانده است. پس هر گونه مذاکره ای که به این وضع خاتمه ندهد، نه تنها به حذف طالبان در منطقه نمی انجامد بلکه طالبانهای دیگر ی را پدید خواهد آورد. و توجه به این راستی ها، باید هدف آن دگرگونی باشد که جنابعالی مدام از آن نام می برید.
از سوی دیگر شما به درستی به جشن نوروز اشاره برده اید. جشنی که نو شدن جهان را همه ساله آگاهی میدهد و با آن به نو سازی بیرون و درون انسان نیز توجه میکند. اما ما ایرانیان وقتی در این جشن و سرور خانه تکانی میکنیم و لباس نو می پوشیم و به این سنت باستانی معنی نو، می دهیم. ما با اینکار، بگونه نمادین، زشتی ها و ناسازگاری های کهنه را به دور می ریزیم و فراگرد نو شدن را نه به حرف، بلکه با عمل نشان میدهیم.
از این رو، ما منتظر کنش های آن جناب می مانیم و در ضمن میدانیم که هردگرگونی باید نه تنها محتوا، بلکه دارای جهتی نیز باشد. جهتی که بسوی تکوینی، پویا است. و این پویائی و نوآوری در این نکته نهفته است، که باید سیاست امریکا رو به ملتها و نه دولتها، کرده و از نظامهای غیر مردمی به پرهیزد. هر گونه دخالتی، که جهت سیر طبیعی رویداد ها و پیشرفت را در جهت ایجاد جوامع آزاد ، سد کند جلوی فراگرد مدرنیسم را میگیرد. درست دراین راستا، تا کنون دولتهای امریکا، به اوپوزیسیون راستین ایران چه در خارج و چه در داخل کمکی، نکرده اند. حال آنکه دشواری های ناشی از رژ یم های مذهبی چونان جمهوری اسلامی، تنها بدست نیروهای ملی و مترقّی همان کشورها رفع شدنی است. ایالات متحده آمریکا با همه ی آگاهی هائی که دارد، به فرهنگ و عادات و رسوم کشورهای با تاریخ کهنی چون ایران، ژرفا آشنا نیست. از این رو، ما اوپوزیسیون آزاد و دمکرات ایران به دگرگونی Change واقعی در سیاست امریکا علاقمندیم تا بتوانیم به این اوضاع نابسامان و بحران کنونی درایران، پایان دهیم.

با احترام
آزاد اندیشان ایرانی

1.آقای (دانشجو) ابراهیمی علی
2. آقای (دانشجو) ابراهیمی محمّد
3. آقای مهندس آذریایجانی مازیار
4. بانو (محقق) ارجمند مهین
5.آقای دکتر آزادی (از ایران)
6. آقای (مخقق) اعتمادی کورش
7. آقای دکتر آل رضا تقی
8. آقای پروفسوردکتر انداچه خلیل
9. آقای توکّل بابک
10. آقای باقویان واهیک
11. آقای براتی رضا
12. آقای دکتر بقائی یزدی نامدار
13. آقای دکتر بلورچی علی
14. آقای مهندس بهمند پیمان
15. آقای پروفسوردکتر پروین ایرج
16. آقای (محقق) پل ناصر
17. آقای(دانشجو) پوررشمه ای علیرضا
18. آقای ترابی آرش
19. بانو دکتر تویسرکانی فرحناز
20. بانو(هنرپیشه تآتر) تقی پور معصومه
21. آقای مهندس سراج کاوه
22. آقای پروفسوردکتر سیادت پور احمد
23. آقای پروفسوردکتر شجائی سیامک
24. آقای دکتر شجائی منوچهر
24. آقای سرلشگر شعاعی نصرت
25. آقای (محقق) شوقی داود
26. بانو (محقق) شهریاری بهناز
27. آقای سرهنگ صبوریزدی محمود
28. آقای دکتر صرّام مهدی
29. آقای دکتر صفائی محّمد رضا
30. آقای دکتر ص 57 (از ایران)
31. آقای دکتر(شاعر و نویسند) عاصمی محمّد
32. آقای مهندس عزیزی مسعود
33. آقای علی زاده مسعود
34. آقای(دانشجو) فارسی فراز
35. آقای مهندس فارسی فریدون
36. آقای فرساد مهراب
37. آقای دکتر فروتن ایمان
38. آقای پروفسوردکتر قابوسی فرهاد
39. آقای قاسملوئی داود
40. آقای مهندس کرمانی رضا(ازایران)
41. آقای دکتر کشفی منصور
42. آقای(محقق) کلهر کورش
43. آقای دکتر کیان زاد حسن
44. آقای (محقق) گرگین کیخسرو
45. آقای دکتر گروه ح.
46. آقای دکتر گنجی سعید
47.آقای دکتر بابک 7 (از ایران)
48.بانو جاسمی زهره
49.آقای دکتر جاسمی محمّد
50. آقای دکتر جدلی فائق
51.آقای مهندس چاوشی فرید
52.آقای مهندس حّدادی زاده پرویز
53. آقای(محقق) حسینی قادر
54. آقای(محقق) حکیمی هاشم
55. آقای خاموشی کامبیز
56. بانو(سرپرستار) خدمتی فریده
57. آقای دکتر خسروی کردستانی مهدی
58. آقای دکتر دوشوکی عبدالسطار
59. آقای دکتر رزم آراء منوچهر
60. آقای دکتر رستگار اسکندر
61. آقای(مدیریت) رستگاری آرش
62. آقای رمضانی مرتضی
63. آقای سرلشگر روحانی مهدی
64. آقای پروفسوردکتر زاهد س.
65. بانو (حقوق زنان) زند کریمی ماندانا
66. آقای مهندس زیاری مرداویج
67. آقای مهندس زینعلی لهراسب

68. آقای دکتر گروه ح.
69 . آقای دکتر گنجی سعید

70. بانو گنجی سهیلا
71 . آقای(مترجم) مجلسی داریوش
72. آقای مولوی مسعود
73. آقای(محقق) مهدوی آرش
74. بانو(حقوق زنان) محیدالدین زریّن
75. آقای(دانشجو) محیدالدین جمشید
76. بانو(محقق) مرادی آنیتا

77. آقای(نویسنده) مروستی سیروس
78. آقای مهندس محسنی علیرضا
79. آقای مقبلان نادر
80. آقای دکتر مقرّب سیروس
81. آقای دکتر ملک نیازی داریوش
82. آقای موسوی سعید
83. آقای مهندس مهینی هوشنگ
84. آقای(نویسنده) میرزا آقا عسگری مانی
85. آقای مهندس نعیمی کیومرث
86. آقای(محقق) نوری علی
87. بانو(نویسنده و محقق) نوری علا پرتو
88. آقای(مدیرصنعتی) نیکو رامین
89. آقای(دانشجو) واشیان هانی
90. پروفسوردکتر واحدی نصرت
91. آقای هنربخش همایون
92. آقای دکتر یمنی علی
93. آقای استکی کورش
94. آقای(فعال درونمرز) شاد مهر
95. آقای(دانشجو) ملوان محمّد

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

The Honorable President Barack Obama
President of the United States of America
The White House

1600 Pennsylvania Avenue, N.W.
Washington, DC 20500

April 22, 2009

Dear Mr. President:

Your thoughtful, sincere, beautifully crafted and warm Nowruz address to the people and the government of Iran was noticed and well received by Iranian free-thinkers.

In your address you referred to Sa’di’s poem: “the valuable humanity which we all share”. This timeless piece of Persian literature - which expresses the value known as unity or solidarity - is an ancient belief of Iranians.

Let us start with this tradition specifically. It is necessary to point out that the theocratic regime ruling Iran today is strongly against Sa’di’s vision. The same regime is attempting to destroy the great and ancient Iranian culture by stripping it of its identity - the same identity you that you fondly pointed out and expressed your appreciation for.

But why do they wish to destroy our culture? You have to, because the theocratic regime considers solidarity and cooperation only as value for the Muslim community. So you see the irremediable rift that is created between the nation and the government – the Islamic Republic regime – to the very edge of this traditional custom.

It is critical to denote the regime’s decade-long effort to rob the people [of Iran] of their cultural identity and ban Nowruz – the celebration of traditions and values which you truly discern and expressed in your message. It is clear that this attempt has impoverished the society as the majority is condemned by a minority rule: a callous regime that silences every voice and suppresses every opponent criticism in the name of the All Mighty Creator, aided by an overt and covert pseudo-fascist apparatus.

Secondly, if solidarity - human community and fellowship – a value accepted by a civil society, then how can it be that hundreds of thousands of people are imprisoned, tortured daily and slaughtered, women are “publicly stoned to death” and groups of men are hanged from commercial cranes in broad daylight and yet, the western news outlets choose to ignore and scarcely report this. No need to go back far: just in the short time of your presidency, more than sixty individuals have been tried for trumped up charges in feudal courts of the Islamic Republic and have been executed.

In the light of these revelations, it is clear that your policy toward Iran needs to consider either the people of Iran or the government of Iran, for between the two there is no common interest to talk productively and reasonably. Although in foreign Policy bilateral talks and negotiations within the United Nations’ framework are differentiated, in both cases the only guarantors for any treaty or agreement are the sovereign, i.e. the people of Iran. Especially since a fascist, anti-nationalist government, whose interests and aspirations run counter to those of its own people and consider them lowly slaves, are incapable of going against its own interests and keeping to the terms of its agreements with non-Muslim foreigners who oppose its expansionist policies.

The Iranian government is not elected by the Iranian people; it is elected by Omma– followers of the “Imam”. Pleasing the Almighty is established as the basis of a country’s constitution, but when on a daily basis its administrations kill people, commit crimes and subjugate and torment the followers of other religions and freethinkers in the name of God, the regime is satisfying neither God nor the people. This is a self-serving, autocratic and authoritarian regime. It is a regime based on fascist principles and dogmatism. The freethinkers of Iran hope that the US government will not enter into negotiation with this fascist regime but with a freely elected one.

The basis of political science in the modern world is communication. It is true that every political negotiation is conducted to achieve an accord, as it should be. Diplomacy requires moral context and each negotiation must take place with people’s interests in mind. Also and more importantly, every communication or negotiation with every side is not necessarily productive. When somebody sits at the negotiating table with such a regime, he is defying Karl Popper’s principle: “Any negotiation with a dogmatic regime is a waste of time and is a failure of logic and intellect and ushers the tenure of depravity and oppression”. This humiliation was clearly demonstrated by Chamberlain in the 1938 Munich Agreement with Hitler. Thus, such negotiations, whatever the results, are doomed to failure, because the despotic Islamic Republic Regime’s reign in the region is absolute and the uncertainty–value of any decisions in the region will grow. A reminder that US failure in Middle East diplomacy in the past thirty years has been do this uncertainty of political decision.

Mr. President - when and if you should ever under the guise of “commitment to diplomacy” sit to negotiate with the theocratic regime in Iran, which is born out of violence, then your position counters and clashes with human rights and the rights of the Iranian people well as breaches Sa’di’s solidarity and ignores Martin Buber’s “I and you” and Habermas’ discourse ethics. Buber says: “man is realized in you and becomes me.”

Mr. President, which “I” are you going to become? The “I” that is the Iranian people or the “I” that is the Islamic Republic?

Please do not forget the Iranian-Americans who have played a major role in making the United States more prosperous - those whom you proudly mentioned are some of the millions of Iranians who were forced to flee the Islamic Republic’s reign out of fear and lack of freedom, as a result of the death of democracy, leaving their homes and livelihoods behind in the land of their forefathers and ancestors. No other country in the world has suffered such a horrible fate in the past thirty years, and the world’s apathy towards them is unprecedented. The same apathy has brought about the reign of this illegitimate Caliphate, pillaging and plundering the country’s natural resources and spreading its caliphate rule around the globe with the aid of foreign corporations. All this at an epoch you call “the Epoch of Globalization”. This Caliphate’s expansion is synonymous with the instability and insecurity of the region.

Please realize that your compromise and rapprochement with this regime does not mean stability and balance of power in the region, the traditional principles of America’s Real Politic. Specially when in your message you state: “this is a future that brings with it renewed trade between our people as well as greater opportunities for cooperation and commerce”, and clearly emphasize American Real Politic, you thus nullify and void your motto of “Change”. Please believe that the people of Iran and the Middle East have not forgotten the policy that has crippled them over the past thirty years.

Let us be cognizant that the future of man in this world will only be provided for by humanity, mutual respect and solidarity that must be built on human rights and liberty. Everyone in their own place can assess the depth and breadth of this freedom. In classical ideology, the expanse of this development is measured by how much an individual’s dreams are realized. Today, science has demonstrated to us that the extent of individual freedom is determined by how much an individual is in control of his or her work.

The people of Iran are not liberated in either the classic or the modern measures. They do not have satisfying jobs, nor can they realize their dreams on a reasonable measure. Yes, a thin veneer of the society has everything, but the rest have eyes filled with longing and yen. Therefore, any negotiation that does not end this dire situation will not vanquish the Taliban in the region, but will merely serve to facilitate a new crop of Taliban in the region. This must indeed be the goal of the “Change” you speak of.

On the other hand, you mentioned Nowruz in the proper context. It is a celebration that announces the renewal of nature every year and through that, it directs the individual to an internal and external renewal and rejuvenation of man. But we Iranians realize these concepts, when during this time of celebration and joy, we clean and dust our abodes and don new clothes. Through this ritual, we demonstrably shed and discard old values and welcome and usher in the renewal and the transcending rejuvenation not just in words but in deeds.

That is why we await your actions. We are also aware that each change must have direction in addition to substance: a purpose towards sublime creation. This direction lies within this point that the US policy must turn towards the people, not towards the governments and steer away from unpopular regimes. Any meddling that obstructs the natural flow in creating functional societies impedes the progress of modernism: that which binds and connects all nations into the family of man. Truly, the United States has not offered any assistance to the real Iranian opposition inside [Iran] or abroad.

Now the problem of theocratic regimes of the Islamic Republic sort can only be solved by the nationalist and progressive forces of those countries, the United States with all its knowledge and might has been ignorant of the culture and customs of such ancient civilization as Iran. Thus, we the free and democratic opposition of the current regime in Iran are interested in the phenomenon of “Change” in the policies of the United States and therefore we encourage any policy that support an end to this barren and effete dynasty in Iran. The Iranian people are not free but rather strongly suffer abuses of human rights. What they expect with the proclamation of “change” is solidarity and your support to obtain the rights and democracy that the Americans enjoy.

Yours faithfully

The Iranian freethinkers

1.Mr. Dr. Alereza Taghi
2.Mr. Alizadeh Masoud
3.Mrs. Arjomand Mahin
4.Mr. Asisi Massud
5.Mr. Dr. Assemi Mohammad
6.Mr. Dr. Azadi(Iran)
7.Mr. Azarbaijani Maziar
8.Mr. Barati Reya
9.Dr. Babak 7 (Iran)
10.Mr. Dr. Baghaii Yazdi Namdar
11.Mr. Baghumian Wahik
12.Mr. Behmand Paymon
13.Mr. Dr. Blourchi Ali
14.Mr. Dr. Djadali Faegh
15.Mr. Dr. Djassemi Mohammad
16.Mrs. Djassemi Zohreh
17.Mr. Dr. Doshouki Abdoul sattar
18.Mr. Ebrahimi Ali
19.Mr. Ebrahimi Mohammad
20.Mr. Etemadi Kourosh
21.Mr. Farssad Mehrab
22.Mr. Farsi Faraz
23.Mr. Farsi Fereidun
24.Mr. Dr. Froutan Iman
25.Mr. Dr. Ganji Saeed
26.Mrs. Ganji Soheila
27.Mr. Prof. Ghaboussi Farhad
28.Mr. Ghasmloui Davoud
29.Mr. Gorgin kaikhosro
30.Mr. Dr. Grouh H.
31.Mr. Haddadizadeh Parvize
64.Mr. Ramezani Morteza
65.Mr. Dr. Rastegar Eskandar
66.Mr. Rastegari Arash
67.Mr. Dr. Razmara Manouchehr
68.Mr. General Rohani Mehdi
69.S 57(Iran)
70.Mr. Colonel Sabouri Yazdi
71.Mr. Dr. Safai Mohammad R.
72.Mr. Saraj Kaveh
73.Mr. Dr. Sarram Mehdi
74.Mr. Schadmehr (Iran)
75.Mr. Schawochi Farid
76.Mr. Shahriari Behnaz
77.Mr. Prof. Shojaii Siamak
78.Mr. General Shoaii Nosrat
79.Mr. Prof. Siadatpour Ahmad
80.Mr. Dr. Shojai Manutchehr
81.Mr. Shoghi Davood
82. Mr. Dr. Shojai Manutchehr
83. Mr. Prof. Siadatpour Ahmad
84. Mr. Steki kurosh
85.Mrs. Taghipour Massumeh
86.Mr. Tawakol Babak

32.Mr. Hakemi Hashem
33.Mr. Haidari Abbas
34.Mr. HonarBakhsh Homayoon
35.Mr. Hosseini Ghader
36.Mr. Kallhor Kurosh
37.Mr. Dr. Kashfi Mansour
38.Mr. Kermani Reza
39.Mr. Khamoshi Kambiz
40.Mrs. Khedmati Farideh
41.Mr. Dr. Kh. Kordestani Mehdi
42.Mr. Dr. Kianzad Hassan
43.Mr. M. Asgari Mani
44. Mr. Mahdavi Arash
45. Mr. Mahini Houshang
46. Mr. Majlessei Daryoush
47. Mr. Malvan Mohammad
48. Mr. Marvasti Cyus
49. Mr. Molavi Massoud
50. Mr. Moghbelan Nader
51. Mr. Dr. Mogherrab Cyrus
52. Mr. Mohseni Alireza
53. Mr. Mohyeddin Jamshid
54. Mrs. Mohyeddin Zarrin
55. Mrs. Moradi Anita
56. Mr. Mussavi Saeed
57. Mr. Nayimi Qmars
58. Mr. Nikou Ramin
59. Mrs. Nooriala Partow
60. Mr. Nouri Ali
61. Mr. Prof. Parvin Iraj
62. Mr. PoorReshmehi Alireza
63. Mr. Pol Nasser
87.Mr. Torabi Arash
88.Mrs. Dr. Toyserkani Farahnaz
89.Mr. Prof. Vahedi Nosrat
90.Mr. Vashian Hani
91.Mr. Dr. Yamani Ali
92.Mr. Prof. Zahedi C.
93.Mrs. Zandkarimi Mandana
94.Mr. Zeinali Lohrasb
95.Mr. Ziari Mardavitch