صبح روز سه شنبه 15 تیرماه 1378، عابرانی که در تب وتاب فضای دگرگون شده پس از دوم خرداد 76، بیشتر از همیشه به پیشخوان روزنامه فروشی ها سر می کشیدند، دیدند که یک روزنامه با تیتری سراسر متفاوت از تمامی روزنامه های آن روز صبح، پیش رویشان است.
روزنامه سلام با این تیتر منتشر شده بود: "سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است"
او که سال ها معاون وزیر اطلاعات بود، در پی وقوع قتل های زنجیره ای در پاییز 1377، به عنوان متهم ردیف اول معرفی و بازداشت شده بود. اما پس از مدتی گفته شد که در زندان با استفاده از داروی نظافت خودکشی کرده است
و "سلام" بانگی رها کرده بود که پژواکش تا روزها ادامه داشت. نمایندگان اکثرا محافظه کار مجلس پنجم، که در کش و قوس محدود ساختن قانون قبلی مطبوعات بودند، از نسبت دادن طرح آنان به سعید امامی برآشفتند و وزارت اطلاعات از مدیر مسوول روحانی "سلام"، به دلیل چاپ سند محرمانه، به دادگاه ویژه روحانیت شکایت برد.
به این ترتیب، یک تیتر تکان دهنده، نقطه آغاز ماجرایی پر حادثه شد.
غروب روز بعد، معلوم شد که چاپ چنین جمله ای می تواند به بهای تعطیلی روزنامه ای، حتی به اهمیت و وزن سیاسی "سلام" تمام شود.
صبح پنج شنبه، بدون "سلام" آغاز شد و شب آن روز آبستن رویدادهای حیرت آور دیگری بود.
و به این ترتیب
تیر ۱۳۷۸: انتشار نامه فوق محرمانه سعید امامی در روزنامه سلام.
۱۶ تیر ۱۳۷۸: تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات.
۱۷ تیر ۱۳۷۸: توقیف روزنامه سلام.
۱۸ تیر ۱۳۷۸
پنج شنبه شب، تعدادی از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران در خیابان کارگرشمالی (امیر آباد شمالی)، در اعتراض به توقیف روزنامه سلام گرد هم می آیند. دانشجویان، خواستار رفع توقیف از سلام و عدم تصویب طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس هستند
ادامه اعتراض از محوطه کوی دانشگاه به خیابان کشیده می شود. ماموران نیروی انتظامی و پس از مدتی، نیروهای دیگری که " لباس شخصی" خوانده شده اند، نیز از راه می رسند.
نیمه های شب، درگیری مختصری میان دانشجویان و ماموران نیروی انتظامی روی می دهد. دانشجویان پس از سنگ پرانی، یکی از سربازان نیروی انتطامی را به گروگان با خود به داخل خوابگاه دانشجویی می برند و پس از مدتی، رهایش می کنند. به نظر می رسد که ماجرا پایان گرفته، اما حوادث مسیر دیگری دارد.
نیروهای انتظامی، که گفته می شود لباس شخصی ها نیز همراه آنان بوده اند، در نخستین ساعات بامداد جمعه 18 تیر ماه وارد محوطه کوی دانشگاه می شوند تا از آن پس 18 تیر، در تقویم ها معنای دیگری داشته باشد.
بسیاری از دانشجویان کتک می خورند و بازداشت می شوند. چیزی به صبح نمانده، اما در مدتی اندک، کوی دانشگاه به هم ریخته و دگرگون شده است. مهاجمان رفته اند و دانشجویان زخمی را در اتاق های آشفته، کنار وسایل و در ها و پنجره های شکسته به حال خود رها کرده اند
امیر آباد شمالی، خبر سازترین نقطه ایران است، اما موج تطاهرات و اعتراضات به سایر خیابان ها هم کشانده شده. نیروهای ضد شورش در سراسر شهر حاضرند و روزنامه ها در روز، گاه تا سه نوبت چاپ می شوند
محتشمی پور و هادی خامنه ای برای سخنرانی در جمع دانشجویان حاضر می شوند
دانشجویان شنبه در امتحان های آخر ترم شرکت نمی کنند و به نشانه اعتراض در کوی متحصن می شوند. دانشجویان ، دختر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور پیشین جمهوری اسلامی را بین خود نمی پذیرند. موسوی لاری، وزیر کشور برای دانشجویان سخنرانی می کند اما دانشجویان انتظار حضور خاتمی در بین خود را دارند.
درگیری، به ویژه در اطراف کوی دانشگاه، میدان انقلاب و دانشگاه تهران ادامه دارد
بر اساس آخرین خبرها، کشته شدن یک نفر، عزت ابراهیم نژاد که آن شب مهمان کوی دانشگاه بوده، قطعی است. اما اطلاع دقیقی از میزان مجروحین و بازداشت شدگان در دست نیست، گرچه گفته می شود یک دانشجوی پزشکی، چشم راست خود را در جریان حملات از دست داده است
مقامات دانشگاه تهران، از میلیاردها ریال خسارت به کوی دانشگاه سخن می گویند. وزیر علوم استعفا کرده، اما محمد خاتمی، رییس جمهوری با این استعفا موافقت نکرده است.
همه مسوولان از محکومیت حوادث روی داده و حمله به خوابگاه دانشجویان سخن می گویند. آیت الله خامنه ای، رهبر نظام، دانشجویان را فرزندان خود می خواند ! و می گوید که قلبش از این اتفاق جریحه دار شده. اما حوادث سر باز ایستادن ندارد.
اما اعتراضات همچنان ادامه دارد و پس از این سخنرانی شدت عمل نیروها بیشتر می شود ؛ گوئی سناریو از سوی حكومت به گونه ای دیگر نوشته شده است !
شلیک هوایی یکی از لباس شخصی ها
شب در کوی دانشگاه ساکت تر از همیشه است و دانشجویان در اتاق های نامرتب، ناباورانه به آنچه پشت سر گداشته اند، فکر می کنند. نیروهای انتظامی در بیرون کوی مشغول نگهبانی هستند.
شهر آرام گرفته، اما طنین حوادث این چند روز، تا مدت ها ادامه دارد.
.
یكی دیگراز قربانیان این حوادث اكبر محمدی است كه پس از تحمل شكنجه و زندان به دست ماموران دراوین كشته شد؛
پدر و مادر اكبر محمدی در مراسم خاكسپاری فرزندشان
منوچهر محمدی در مراسم برادرش اكبر لباسهای او را به تن كرده است
No comments:
Post a Comment