Monday, 2 January 2012

صدام حسین و اخرین رو زهای زند گی..تهیه و تنظیم حمید رشمه ای

از جمله موارد عجيب در رفتار صدام مرموز عمل كردن او بود. ديكتاتور عراق چنان مرموز بود و اطلاعات را سربسته نگاه مي داشت كه رهبران ارشد نظامي اش از شنيدن اينكه عراق سلاح كشتار جمعي ندارد، حيرت زده شده بودند. صدام سه ماه پيش از شروع جنگ به فرماندهان نظامي اش گفت كه هيچ سلاح كشتار جمعي در كار نيست. اين موضوع روحيه فرماندهان نظامي را به شدت تخريب كرد چون آنها به زرادخانه هاي پنهان گاز سمي يا سلاح ميكروبي براي دفاع از كشور چشم اميد بسيار داشتند.
اسناد محرمانه نشان مي دهد، صدام حتي در روزهاي آخر هم نگران كودتا و شورش داخلي بوده و از خيانت فرماندهان و سربازانش هراس داشت. او تصميمات مهم و حياتي را خودش مي گرفت و براي مشورت نظامي به پسرانش تكيه مي كرد. تدابير امنيتي كه صدام به اجرا مي گذاشت چنان پيچيده بود كه گاه سردرگمي نيروهايش را به دنبال داشت.
صدام يك ژنرال كم توان و مشهور به شراب خواري را در رأس گارد ويژه جمهوري قرار داده بود و حفاظت از پايتخت را به او سپرده بود. تنها دليل انتخاب اين فرمانده بي كفايت، وفاداري او به صدام بود. صدام همچنين بر تك تك جزئيات جنگ به صورت مستقيم نظارت و فرماندهي مي كرد و به هيچ يك از فرماندهان اجازه نمي داد بدون اطلاع او نيروها را از بغداد جابه جا كنند. همچنين ارتباطات همه فرماندهان نظامي زير نظر مستقيم صدام قرار داشت.
فعاليت نيروهاي فدايي بدون اطلاع فرماندهان نظامي ديگر انجام مي شد. واحدهاي گارد جمهوري اجازه نداشتند با واحدهاي ديگر رابطه برقرار كنند و فرماندهان حتي نمي توانستند نقشه دقيق زمين هاي نزديك فرودگاه بغداد را داشته باشند چون محل و مكان كاخ هاي ديكتاتور در آن مشخص و شناسايي شده بود.
اينها جزئيات اطلاعاتي است كه مقامات پنتاگون با دقت و پيگيري جمع آوري كرده اند تا به چگونگي فعاليت صدام و اداره كردن جنگ از سوي او آگاه شوند.
تحليلگران و گروههاي تحقيق آمريكايي بيش از مقام مسئول عراقي و افسر نظامي اين كشور را بازجويي كرده و براي به دست آوردن اطلاعات از آنها از ابزارهاي مختلفي استفاده كرده اند. از جمله اين ابزارها تدارك شام و ضيافت مفصل براي اين مسئولان عراقي بود تا آنها احساس راحتي كرده و اطلاعات مخفي خود را در اختيار بازجوها قرار دهند. از نظر مسئولان نظامي آمريكا اين اطلاعات بسيار باارزش و موثق است چون صحت آنها از طريق تكرار شدن از زبان مقامات متعدد در بازجويي هاي جداگانه به اثبات رسيده است. از اين بازجويي ها بيش از مدرك و سند به دست آمده است. نسخه اي غيرمحرمانه از اين گزارش تحقيق قرار است بعد از بازبيني توسط فرمانده مشترك كل نيروهاي مسلح آمريكا، به زودي منتشر شود. نسخه محرمانه اين گزارش در آوريل آماده شد. اين گزارش كه با نام «عمليات آزادي عراق از نگاه عراقي ها» تهيه شده، نشان مي دهد صدام احتمال يك حمله تمام عيار از سوي آمريكا را دست كم گرفته بوده است.
طارق عزيز معاون سابق نخست وزير عراق به بازجويان آمريكايي خود گفته است: «چند هفته پيش از حملات به عراق، صدام هنوز فكر مي كرد كه آمريكا از نيروي زميني براي اين جنگ استفاده نمي كند و اين احتمال را بسيار دور از ذهن مي دانست. به اعتقاد صدام آمريكا وارد جنگ زميني نمي شد چون كاري بسيار پرهزينه بود.» اما دقيقاً اين اتفاق افتاد و محاسبات صدام درست درنيامد.
ديكتاتور عراق علي رغم شكست سنگيني كه در جنگ اول خليج فارس و در سال متحمل شده بود، آمريكا را دشمن اصلي خود نمي دانست و بيشتر از حمله آمريكا، از شورش شيعيان و تكرار وقايع سال همزمان با جنگ خليج فارس بيم داشت. نگراني شديد او از تهديدات داخلي، تلاش هايش را براي دفاع در برابر دشمن خارجي تحت تأثير قرار داد.
در سال عراقي ها سندي تدوين كردند كه حاوي برنامه ريزي جنگي و نظامي بود. در آن سند افسران عراقي با نگاهي به استراتژي روس ها، استراتژي جديدي براي دفاع از كشور پيشنهاد كردند. مبناي اين استراتژي آن بود كه همان طور كه روسيه براي شكست ناپلئون و بعدها ارتش هيتلر تن به عقب نشيني داد، عراق هم براي مقابله با ارتش مهاجم عقب نشيني تاكتيكي انجام مي دهد. از نظر افسران عراقي، قبيله هاي مسلح عراقي مانند پارتيزان هاي روس عمل مي كنند و تشكل هاي منظم مانند گارد جمهوري نقش چنداني نخواهند داشت.
صدام اين توصيه را رد كرد. مسلح كردن قبايل محلي براي دولتي كه در سايه وحشت از شورش به سر مي برد، بسيار خطرناك و غيرمنطقي است.
با رنگ باختن اين برنامه ريزي هاي متعارف دفاعي و نظامي و تأكيد و تمركز صدام بر توجه به تهديدات داخلي، يك نوآوري و طرح جديد بروز كرد و آن ايجاد نيروهاي شبه نظامي فدائيان بود. يكي از اهداف اصلي اين نيروها كه به اسلحه، موشك و مواد منفجره دستي ديگر مجهز شدند، حفاظت از مقرهاي حزب بعث و تحت كنترل داشتن شيعيان در صورت بروز شورش بود. قرار بود اين نيروهاي شبه نظامي كنترل اوضاع را به دست آورند و شرايط را آرام كنند تا نيروهاي مجهز تر ارتش از راه برسند.
فداييان به رهبري عدي پسر صدام نقش مهمي در بقاي حكومت بعث داشتند.
ايران همسايه شرقي عراق از دغدغه هاي هميشگي و اصلي صدام بود. ديكتاتور عراق هم مانند جورج بوش از فعاليت نظامي و هسته اي ايران بسيار بيم داشت. هر سال ارتش عراق تمريني نظامي انجام مي داد با نام «فالكون كلويي» كه هدف آن دفاع از عراق در مرز با ايران بود.
آمريكا تهديد درجه دو به شمار مي آمد زيرا صدام باور داشت واشنگتن نمي تواند متحمل خسارات سنگيني شود. در جنگ خليج فارس آمريكا قصد تصرف بغداد را نداشت. توجيه بوش پدر- رئيس جمهور وقت آمريكا- براي خودداري از پيشروي بيشتر، اجتناب از زيان ها و پيامدهاي منفي ناشي از اشغال عراق بود اما صدام تاكيد داشت كه آمريكا از خسارات و هزينه هاي چنين كاري بيم دارد.
نگراني اصلي صدام درباره حمله احتمالي آمريكا فقط تأثير چنين حمله اي بر شرايط جنوب عراق و شورش شيعيان عليه دولت بود. طارق عزيز به بازجويانش گفته است: «صدام نگران ناآرامي و شورش داخلي ميان قبايل پيش از حملات، در جريان آن و بعد از حملات آمريكا بود. اعضاي محفل داخلي صدام هم بر اين باور بودند كه حمله آمريكايي ها در صورت عملي شدن، فقط يك بمباران شديد براي تصرف چاه هاي نفت جنوب خواهد بود. هيچ كدام حتي فكر اين را هم نمي كردند كه قرار است سربازان آمريكايي مرحله به مرحله و آنقدر سريع به قلب بغداد برسند. البته صدام گام هايي براي اجتناب از وقوع جنگ برداشت. همزمان با جريان داشتن تلاش هاي ديپلماتيك از سوي فرانسه، آلمان و روسيه براي جلوگيري از وقوع جنگ، صدام پيشنهاد نظاميانش براي مين گذاري خليج فارس را رد كرد چرا كه از آن بيم داشت كه دولت بوش از اين اقدام به عنوان بهانه اي براي حمله استفاده كند.
در دسامبر سال ، صدام به فرماندهان ارشد خود گفت كه عراق سلاح غيرمتعارف همچون سلاح هسته اي، ميكروبي و شيميايي در اختيار ندارد. گروه تحقيق ويژه سيا كه كار بررسي سرنوشت برنامه تسليحاتي عراق را به عهده داشت در گزارش خود آورده است: صدام با اعلام اين موضوع در دسامبر يعني سه ماه قبل از شروع جنگ، مي خواست فرماندهانش بدانند كه نمي توانند در صورت بروز جنگ به سلاح ميكروبي و سمي وابسته باشند و خيالشان را از اين بابت آسوده كنند. اما به گفته طارق عزيز فاش شدن اين موضوع تأثير رواني بسيار بدي بر ارتش داشت و روحيه آنها را به شدت تخريب كرد.
صدام با اين اميد كه بازرسان تسليحاتي سازمان ملل هيچ دستاوردي در عراق نخواهند داشت، اجازه داد كه اين بازرسان به هرجا كه مي خواهند دسترسي داشته باشند.
با اين حال گردن گذاشتن صدام به خواسته هاي غرب، كامل و بي نقص هم نبود. گزارش ها و اظهارنامه هاي عراق براي سازمان ملل درباره زرادخانه هاي تسليحات مخفي اغلب كهنه و ناقص بودند. صدام اجازه نمي داد كه دانشمندان عراقي كشور را ترك كنند و مسئولان سازمان ملل در منطقه اي خارج از كنترل دولت با اين دانشمندان گفت وگو كنند.
هدف ديكتاتور عراق از يك سو حفظ قدرت بازدارندگي در برابر ايران و از سوي ديگر همكاري با بازرسان براي اجتناب از وقوع جنگ بود. صدام همزمان مي خواست بخشي از ابهامات را هم حفظ كند و اين همان استراتژي بود كه «ژنرال حمداني» در يك مصاحبه تلويزيوني از آن به عنوان سياست «بازدارندگي به وسيله ابهام» نام برد.
اين استراتژي به سوءتفاهم دوجانبه در برداشت ها منجر شد. در فوريه وقتي كالين پاول وزيرخارجه وقت آمريكا در شوراي امنيت سخن مي گفت، تصاوير و نوارهاي ضبط شده مكالماتي را به عنوان سند و مدرك ارائه كرد كه حاكي از تلاش عراقي ها براي پنهان كردن و پاك سازي سايت هاي مشكوك تسليحاتي بود. تلاش هاي صدام براي ابهام زدايي از برنامه هاي تسليحاتي گذشته از نظر آمريكا نشانه پنهان كاري مجدد بود. هر گامي كه دولت عراق برمي داشت تا از جنگ دور شود احتمال رويارويي نظامي را بيشتر مي كرد.
سخنان پاول در شوراي امنيت حتي بعضي از مقامات عراقي را هم تحت تأثير قرار داد. «عبدالتواب ملاهويش» كه از مسئولان صنعت نظامي عراقي بود، فكر مي كرد از همه اسرار دولت بغداد باخبر است. اما مدارك ارائه شده از سوي دولت بوش چنان جنجالي بود كه حتي او هم به ترديد افتاد. او به بازجويان گفته است: «من اطلاعات زيادي داشتم اما از اطلاعات ارائه شده از سوي دولت بوش حيرت كردم.»
با نزديك شدن جنگ، صدام تلاش ها و تدابيرش را براي سركوب شورش هاي احتمالي تشديد كرد. واحدهاي شبه نظامي فدائيان با همه تسليحاتشان در جنوب عراق مستقر شدند و صدام عراق را به چهار بخش تقسيم كرد كه رهبري هر يك را يكي از اعضاي محفل داخلي خودش به عهده گرفت. هدف از اين كار كمك به دولت درمقابله با چالش ها در آن شرايط بحراني بود.
به دليل بي اعتمادي صدام به ارتش و فرماندهان نظامي خودش، نيروهاي منظم ارتش بسيار دورتر از پايتخت و نزديك كردستان و مرز ايران مستقر شدند. از كل ارتش عراق فقط گارد ويژه جمهوري اجازه يافت كه درون بغداد باشد. محدوديت هاي دست و پاگير فراوان، هرگونه امكان تصميم گيري را از فرماندهان ارتش عراق گرفت.
وزير دفاع عراق بعد از جنگ ايران و عراق عنوان و جايگاه مهم و قابل توجهي در بغداد به دست آورد. اما نفوذ چنداني نداشت.
او در بازجويي هايش با اشاره به پسر صدام گفته است: «من به دستيار قصي تبديل شده بودم و فقط اطلاعات را جمع آوري مي كردم و به او منتقل مي نمودم.
صدام براي حفاظت از بغداد ژنرال برزان عبدالغفور سليمان مجيد التكريتي را كه از پسرعموهاي نزديكش بود، انتخاب كرد. او فرماندهي نيروهاي گارد ويژه جمهوري را به عهده گرفت و علي رغم آنكه تجربه فعاليت اين چنيني را نداشت و به شراب خواري و بي كفايتي شهره بود، تنها به دليل وفاداري به صدام، چنين عنوان مهمي را به دست آورد.
همه فعاليت هاي فرماندهان و اعضاي گارد جمهوري زير نظر قرار داشت و حتي در خصوص ترين مكان ها توسط ابزارهاي جاسوسي دنبال مي شدند. با شروع جنگ، فرماندهان ميداني با محدوديت هاي گسترده اي روبه رو شدند كه ممنوعيت برقراري ارتباط با خارج از ميدان جنگ از جمله اين محدوديت ها بود. بنابراين فرماندهان درباره موقعيت واحدهاي ديگر فقط به حدس و گمان بسنده مي كردند.
حتي وقتي آمريكايي ها به سرعت به سمت شمال در حال پيش روي بودند، صدام باز هم اين تهديد را جدي نگرفته بود. فدائيان صدام با مقاومت خود متحدين را شگفت زده كرده بودند اما حتي اين مقاومت دور از انتظار شبه نظاميان هم از سرعت پيش روي نيروهاي آمريكايي كم نمي كرد.
ژنرال حمداني در نشست دوم آوريل به درستي پيش بيني كرد كه ارتش آمريكا قصد عبور از شهر كربلا و پيش روي به سمت بغداد را دارد. اما وزير دفاع عراق متقاعد نمي شد و مي گفت كه حمله از جنوب فقط يك تله است تا پيش روي از غرب صورت بگيرد. برهمين اساس صدام به ارتش عراق دستور داد تا براي حمله از سوي اردن آماده شوند.
چهار روز بعد، وقتي ارتش آمريكا حمله به بغداد را شروع كرد، صدام متوجه اين خطاي محاسباتي شد اما ديگر زماني باقي نمانده بود. در آن روز او در يك خانه امن در محله منصور بغداد با اطرافيانش ديدار كرد و از طارق عزيز خواست نامه اي هشت صفحه اي را براي آنها قرائت كند.
هنگام قرائت آن نامه هيچ نشانه اي از احساساتي شدن در چهره صدام ديده نمي شد. به گفته طارق عزيز در بازجويي ها، ديكتاتور عراق يك مرد شكست خورده به نظر مي رسيد و آن نامه در حقيقت، وداع او بود. دوران حكومت او به سر آمده بود.

No comments: